loading...
افق (آينده ايران..)

شن

بيشه بازدید : 79 پنجشنبه 20 مهر 1391 نظرات (2)

 مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد.  او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد.  مامور مرزی میپرسد : « در کیسه ها چه داری؟». او میگوید «شن» مامور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد.

 بنابراین به او اجازه عبور میدهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا...

 این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمیشود.

 یک روز آن مامور در شهر او را میبیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او میگوید : من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد میکردی؟

 قاچاقچی میگوید : دوچرخه!

"بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل میکند"

بيشه بازدید : 105 یکشنبه 16 مهر 1391 نظرات (0)

امام على علیه‏السلام :

فى وَصِیَّتِهِ لاِبْنِهِ الحَسَنِ علیه‏السلام اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَْرضِ الخالیَةِ ما اُ لْقىَ فیها مِنْ شَىْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرتُکَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَیَشْتَغِلَ لُبُّکَ ؛(1)

امام على علیه‏السلام :

در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه‏السلام : دل جوان ، مانند زمین کشت‏ناشده است . آنچه در آن افکنده شود، مى‏پذیرد . از این رو ، پیش از آن‏که دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربیت تو همت گماشتم

نهج البلاغة ، از نامه 31 .

بيشه بازدید : 55 دوشنبه 10 مهر 1391 نظرات (0)

(وَأَمّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْوَقْفِ عَلى ناحِيَتِنا وَما يَجْعَلُ لَنا ثُمَّ يَحْتاجُ إِلَيْهِ صاحِبُهُ، فَكُلُّ ما لَمْ يُسَلَّمْ فَصاحِبُهُ فيهِ بِالْخِيارِ، وَكُلُّ ما سُلِّمَ فَلا خِيارَ فيهِ لِصاحِبِهِ، إِحْتاجَ إِلَيْهِ صاحِبُهُ أَوْ لَمْ يَحْتَجْ)


(
كمال الدين، ج2، ص520، ح49 ; بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11 .)

از ما درباره ى اين كه فردى چيزى را براى ما وقف كرده، ولى خودش به آن محتاج شده است، پرسيده اى. حكم چنين فردى، اين است كه در آن چه براى ما وقف كرده، ولى تسليم ما نكرده، مختار است و مى تواند وقف را به هم بزند; ولى آن چه را، به خاطر تسليم، وقفش مسلّم شده است، ديگر نمى تواند برگرداند، خواه به آن احتياج داشته يا نداشته باشد.

بيشه بازدید : 62 دوشنبه 03 مهر 1391 نظرات (1)

امام صادق علیه السلام فرمودند :

دانش اندوز به شوق، اراده، فراغت، عبادت، ترس از خدا، مراقبت و آینده ‏نگرى نیاز دارد.

مصباح الشریعه، ص15

بيشه بازدید : 73 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

گسترش فرهنگ وقف، یكی از عمده ترین فاكتور، انهدام تراكم ثروت در جامعه و ایجاد بستر مناسب برای رشد ارزشهای معنوی و الهی، در شكل توزیع عادلانه ی ثروت، محسوب می شود و با درك از همین نكته، یعنی موثریت ژرف وقف در توسعه ی اقتصادی، فكری، فرهنگی ومعنوی است كه اسلام دین مقدس توحیدی، برگسترش فرهنگ وقف بیش از هر چیز دیگر تاكید نموده است. (جوادی- 1380) سنت حسنه ی وقف یكی دیگر از افتخارات مكتب اسلام و از اهرمهای موثر اعتقادی و فرهنگی برای جبران نیازهای مادی و معنوی جامعه است. از صدها سال پیش تاكنون واقفان خیراندیش با اختصاص بخشی از اموال خود برای خدمت مستمر به جامعه در قالب روش پسندیده ی (وقف) كه بارزترین و روشن ترین مصداق احسان، انفاق، صدقه ی جاریه، تعاون و باقیات الصالحات است منشاء خدمات فراوان علمی، فرهنگی، هنری، رفاهی، بهداشتی در جامعه بوده اند كه وجود صدها درمانگاه، بیمارستان، مدرسه، دارالایتام، كتابخانه و هزارها مسجد، قنات، پل، آب انبار وغیره كه باید بطور دایمی حفظ و مورد بهره برداری قرار گیرد درسراسر كشورهای جهان و به ویژه ایران بهترین گواه و شاهد آن است. (ویژه نامه میراث وقف-1386).
نمونه ی دیگری از مصارف كه در بین موقوفات سالهای اخیر مشاهده می شود برای مساجد، بیمارستانها، ایجاد حمام، تعمیر حمام، احسان، تهیه پوشاك،‌ ایجاد دارالایتام، كمك به ایتام، پرورشگاه، كمك به دانشجویان، اطفال بی بضاعت، معلمین و مستخدمین مدرسه، كمك نقدی به افراد، لوازم تحصیل دانش آموزان بی بضاعت،‌ اعطای جوایز و وام و كمك، ورزش در مدارس، هزینه ی نفت و تعمیر حمام، احداث ساختمان برای افراد بی بضاعت، جهیزیه ی عروس، ازدواج، بیماران سرطانی، احداث منازل خانواده ی شهدا، احداث نانوایی، مستمندان وجیهه جنگ، احداث كتابخانه، خرید كتاب، امور خانواده ی شهید و

بيشه بازدید : 62 شنبه 25 شهریور 1391 نظرات (0)

حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر عظیم الشان (ص)، با همه ی تلخی ،در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پرفروغ قرآن روز به روز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد . . . (مقام معظم رهبری)

بيشه بازدید : 88 پنجشنبه 23 شهریور 1391 نظرات (1)

یكى از بهترین و عارفانه‌ترین حالات بنده مخلص، حالت خدا ترسى و وحشت از روز قیامت است. این حالت مراتب و جلوه‌هاى گوناگونى دارد، اما در انبیاى الهى و معصومین (علیهم السلام) داراى بیشترین ‏جلوه است؛ چرا كه آنان در بالاترین مراتب خوف خدا قرار دارند دیگران نیز كه در مراتب پایین‌ترى هستند، به ‏گوشه‌اى از این كمالات دست یافته‌اند در این میان دانشمندان و علما بیشتر از دیگران روحیه خدا ترسى ‏داشته‌اند. قرآن كریم مى‌فرماید: انما یخشى الله من عباده العماء(17) از میان بندگان خدا فقط دانشمندان از او ‏مى‌ترسند. حال باید پرسید: چرا فقط دانشمندان از خدا مى‌ترسند؟ علت آن است كه هر چه معرفت و یقین انسان به خدا بیشتر شود، ترس او از پروردگار بیشتر خواهد شد. ترس از خدا اگر چه علل گوناگونى دارد، اما موثرترین آنها، به یاد آوردن عظمت پروردگار و وعده‌هاى تخلف ‏ناپذیر او و به خاطر آوردن عظمت روز قیامت است كه تمام این حالات، انسان را به ترس از خدا و روز قیامت ‏وا‌مى‌دارد. در دوران جوانى كه دورانى حساس و پرفراز و نشیب است و جوان قادر است همه چیز را در خود بیازماید، ‏این مساله كاملا آشكار است؛ چرا كه جوان ممكن است با آزاد گذاردن نفس اماره و طغیانگر و پیروى از ‏وسوسه‌هاى شیطان، خود را از قید همه چیز رها كرده، به حیوانى درنده و خون آشام تبدیل شود و ممكن ‏است با مهار كردن آن، خود را به بالاترین مراتب كمال انسانیت و عالى ترین مراحل معرفت برساند.‏

بيشه بازدید : 90 سه شنبه 21 شهریور 1391 نظرات (0)

از ديدگاه شهيد بهشتي، عواملي که جوانان را دچار آسيب هاي روحي و رواني کرده، آنها را در معرض ابتلاء به بيماري هاي گوناگون اخلاقي قرار مي دهد، که عبارتند از:
1-احساس يأس و دل سردي
هر جوان حق دارد از زندگي خود لذت ببرد.
برنامه ريزي و فرصت دادن به خود براي تفريح، بخش مهمي از مراقبت خويش است، و به زندگي تعادل مي بخشد.
شادي يک رکن طبيعي و نشان زنده بودن و ثمره ي افکار مثبتي است که بر شکل گيري سرنوشت جوان تاثير به سزايي دارد، در حالي که افکار يأس آلود جز ايجاد موانع و مشکلات بر سر راه جوان، کار ديگري صورت نخواهد داد.
هر اندازه روحيه جوان محکمتر باشد، در برابر رويدادهاي تلخ مقاومت فزونتري نشان خواهد داد، و کمتر در معرض تهاجم طوفان هاي خشم و نفرت و بخل و حسد و انتقام جويي قرار خواهد گرفت. شور و نشاط، موتور حرکت و عمل است. بدون آن هيچ طرحي به مرحله تحقق نمي رسد.
شور و نشاط است که انرژي ها را تجهيز مي کند، و به صورت يک کاسه در مي آورد تا بتواند جوان را از تمام موانع گذر دهد. اگر گفته اند که ايمان کوه ها را از جا مي کند، در مورد شور و شوق نيز مي توان گفت که آن نيز تمام موانع را از سر راه بر مي دارد. شهيد بهشتي اولين مطلبي را که به صورت مستقل بر اساس قرآن و سنت مورد تحقيق و مطالعه قرار داد، «موضوع تفريح و شادابي در زندگي » بوده است. وي در مورد انگيزه ي اين کار مي فرمايد:
«يادم مي آيد که حدود چهارده پانزده ساله و در آغاز بلوغ بودم و تحصيلات علوم اسلامي را هم تازه شروع کرده بودم به حکم آن نشاط و شادابي که انسان درآن سن دارد پيش يا بعد از مباحثه، و پيش يا بعد از درس، دوستاني مي گفتند و مي خنديدند و مي گفتيم و مي خنديديم. يکي از رفقا با من هم مباحثه بود، ولي سن او از من چند سال بيشتر بود، و شايد درآن موقع بيست و يکي دو سال داشت. او بازار را رها کرده، و به تحصيل علوم اسلامي رو آورده بود، و بزرگ شده در جلسات مذهبي معمولي، مثل هيات ها بود. وقتي ما مي خنديديم ايشان مي گفت: فلاني، حالا که آغاز دوران تحصيل علوم اسلامي است بهتر است که خودمان را عادت بدهيم که نخنديم، يا کمتر بخنديم گفتم: چرا؟ گفت: خوب آيه قرآن است: «وليضحکوا قليلا و ليبکوا کثيرا»«کم بخندند و زياد بگريند».
(سوره توبه، آيه 82)
در آن موقع که ايشان اين آيه و يکي دو حديث به اين مناسبت مي خواند من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم... ولي بعدها قرآن را به صورت علمي مطالعه و بررسي کردم ديدم مطلب درست در نقطه مقابل آن است ... مطلب اين است که پيغمبر دستور صادر کرده بود که تمام نيروهاي قابل، براي شرکت در مبارزه عليه کفار و مشرکيني که بر سرزمين اسلامي هجوم آورده بودند. بسيج شوند... عده اي با بهانه هاي مختلف از شرکت در اين لشکرکشي خودداري و از فرمان بسيج خدا و پيغمبر تخلف کرده بودند... قرآن به عنوان يک نفرين مي فرمايد: از اين گروه نافرمان کم بخندد و زياد بگريد. اين را به عنوان يک کيفر و نفرين بر اين گروه نافرمان مي گويد.»
مجلس و محضر شهيد دکتر بهشتي، مجلس منفي بافي و اظهار يأس و دلسردي نبود، بلکه مجلس تجديد نشاط در کار و تقويت روحيه و اراده و خوشبيني بود.
او مي فرمود: «هيچ جوان نوخاسته را نگذاريد نسبت به نتيجه تعليم و تربيت خود، در هر راه که هست ذره اي نگراني و تشويش داشته باشد. اگر اين جوان در همه ي ساعات ايام کار خود، با ايمان و اطمينان به کار مشغول باشد، ممکن است به نتيجه نهايي برسد، و در هر حرفه که انتخاب کرده، با اطمينان کامل به صبح سعادت خود اميدوار باشد. »
از ديدگاه شهيد بهشتي مهمترين عواملي که باعث سلب روحيه نشاط و شادابي و ايجاد دل سردي در جوانان مي شود، چهار عامل است:

بيشه بازدید : 61 دوشنبه 20 شهریور 1391 نظرات (0)

سیاسی بودن دانشجو مقوله ای است که دارای مراتبی است. حد لازم سیاسی بودن به معنای حساسیت در برابر سرنوشت خود و جامعه خویش و تلاش فکری و عملی برای بهبود آن است. شرکت در صحنه های مختلف سیاسی مانند انتخابات و اهل تحقیق بودن دراین زمنیه ها حد ضرورت است. بنابراین نباید تصور کنیم دانشجویان از اندیشیدن ، سیاسی بودن ، سیاسی فکر کردن و تاثیرگذاری ، فاصله گرفته اند، بلکه تلاش های خود را براساس شرایط ونیازهای زمان و مکان جهت داده اند، البته به قول مقام معظم رهبری «نسل جوان دانشجو اجازه نخواهد داد که دانشگاه خانة امن دشمنان این ملت و فریب خوردگان بیگانه بشود.»

امروز حضور فعال علمی دانشجویان درکنار حضور سیاسی متعهدانه و هوشمندانه آنان، و به دور از جنجال ها و هیاهوهای حزبی و جناحی، خود بهترین دلیل برای حساسیت و احساس وظیفه آنان در برابر کشور، مردم و انقلاب است.

بيشه بازدید : 72 دوشنبه 20 شهریور 1391 نظرات (0)

دانشجوی سیاسی مطلوب در نظام اسلامی، به کسی گفته می شود که در دانشگاه، به درجه بالایی از بینش و درک سیاسی رسیده، در قبال سرنوشت خود، جامعه ومسائل سیاسی حساسیت لازم را نشان دهد. سیاسی بودن دانشجو بدین معناست که یک دانشجوی متعهد، تنها نباید در محور مسائل فردی وشخصی خود متمرکز باشد و از رویدادهای جامعه وجهان غافل گردیده، نسبت به آن بی تفاوت باشد، بلکه باید با اصول و مبانی منطقی و معقول، به تحلیل حوادث و رویدادهای جهانی و داخلی بپردازد و موضع مناسب و قاطع اتخاذ کرده و حساسیت لازم را دارا باشد. آن گونه که حضرت امام (ره)، همواره از دانشجویان و دانشگاهیان انتظار داشتند که همچون ناظری بصیر و آگاه، هوشمندانه و متعهدانه، عملکردها و تصمیم گیری ها را مد نظر گیرند و با نقادی دلسوزانه، خطا و لغزش احتمالی را گوشزد کنند و همچون مشاوران و کارشناسانی امین، مساعدت خویش را از دست اندرکاران و مجریان امور دریغ نکنند.

همچنین در رخدادها و مراحل حساس و تعیین کننده ای چون انتخابات، همراه با دیگر بازوان فکری جامعه، با ارائه ملاک ها و معیارهای صحیح، مردم را برای مشارکت و حضور موءثر در سرنوشت خویش مدد رسانند و در جهت گیری ها و خلق بسترهای اجتماعی - فرهنگی، تسهیل کننده راه تحکیم مقاومت ملی و انقلابی در برابر جهان خواران، امت اسلام را حامی و هادی باشند و به مدد قدرت فنی و دانش خویش، در تشخیص و افشای ترفندهای دشمنان، لحظه ای درنگ به خود راه ندهند.مقام معظم رهبری نیز تصریح می کنندکه «مسئولیت بزرگ دانشجویان بسیجی، تحلیل درست، بررسی کارشناسانه و ریشه یابی مسائل اساسی کشور و جهان اسلام و حضور هوشیارانه، بانشاط و فعال در صحنه است».

سايت : حوزه

بيشه بازدید : 227 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

امام على عليه‏السلام 

صدقه و وقف دو ذخيره‏اند ، آنها را براى روز خودشان (قيامت) وانهيد.

دعائم الإسلام ، ج2 ، ص340 .

بيشه بازدید : 57 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

بخشي از وقف‌ها، وقف قرآن باشد. مقداري که براي امام حسين(ع) وقف شده، براي قرآن نشده! قرآن و امام حسين (ع) با هم هستند. قال رسولالله(ص): «اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»

بيشه بازدید : 211 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

اگر ماهيت وقف مانند ملک باشد و موقوف داراي شخصيت حقوقي باشد از ايقاعات است و نيازي به قبول ندارد. بنابراين نظريه‏ي وقف ازاله‏ي مالکيت است و عدم قبول موقوفه عليه ضرري بر حق وقف نمي‏زند. بلکه آنان را از انتفاع محروم مي‏کند. مرحوم محقق حلي مي‏گويد: «وقف ايقاع است ولي صدقه عقد است» شهيد اول در لمعه مي‏گويد ظاهر اين است که در مطلق وقف قبول شرط نيست يعني وقف ايقاع است. شهيد ثاني در شرح لمعه مي‏گويد: در اين مورد دو قول است: قول اول قبول شرط مي‏داند و ديگر قول را شرط نمي‏داند و مي‏گويد طبق اصالت عدم اشتراک اگر شک کنيم که آيا قبول در وقف شرط است يا خير اصل عدم اشتراک است و هم چنين وقف قطع مالکيت است و نياز به قبول ندارد. لذا از ايقاعات است.

عده‏ي گفته‏اند اگر وقف طرف مشخص داشته باشد بايد قبول شرط را بدانيم. زيرا طبق قاعده اگر بخواهيم چيزي را ملک کسي قرار دهيم، بايد او راضي باشد. عده‏اي از فقها وقف خاص را عقد و وقف عام را ايقاع مي‏دانند. در قانون مدني به پيروي از آن دسته از فقها که وقف را چه خاص و چه عام باشد عقد مي‏دانند در مورد صحت عقد وقف نيز مستقيما ماده‏ي مخصوصي ندارد ولي آن چه مسلم است با توجه به اين شرايط اساسي عقد در ماده‏ي 190 ذکر شده است لذا وقف نيز تابع موقوف خواهد بود.

تلقي و فهم فقيهان از وقف به رغم اينکه هنوز متکي بر تعاريف فقهاي قديم است و هنوز دستاوردهاي علوم مختلف مديريت، جامعه شناسي و اقتصاد به عنوان کارشناسي و موضوع شناسي وارد در تعريف فقهي وقف نشده، اما اين تعاريف کارآمدي و کارآيي مطلوبي دارند و مي توانند سازمان وقف را به سوي اهداف مقبول هدايت نمايند. البته متصديان دانش فقه بايد در کنار اتکا بر بنيادها و بنيه هاي فقه سنتي، از تجارب جديد علوم هم بهره ببرند و تلقي هاي خود را تا حدي متحول نمايند.

منبع : http://www.khorasannews.com/

بيشه بازدید : 58 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

وقف در اديان ابراهيمي
وقف در ميان زرتشتيان

www.irib.ir.
بنظر مي رسد گذشتگان در فرهنگ خود به نوعي از تصرفات مالي شبيه وقف، آشنايي داشته اند و در تخصيص بخشي از اموال خود براي خدايان ومعابد انفاق مي کردند.در کتاب مذهبي زرتشتيان اوستا مي خوانيم: خشتي مچا اهورايي آييم درگوبيوددت واستارم.
((اهورا مزدا از کسي خشنود است که بينوايان را دستگيري کند)) درطبيعت برابري نيست ما بايد آن را يجاد کنيم خداوند متعال تمام افراد را يکسان نيافريد از اين جهت هميشه افرادي که از ديگران ناتوان تر وضعيف ترند مي يابيم. پيامبران الهي کمک کردن و رسيدگي به محرومان ومستمندان را از وظايف پيروان خود قرار داده اند.
در مذهب زرتشتي هر کس وظيفه دارد يکدهم درامد خود را صرف داد ودهش وخيرات وکمک به مستمندان کنندهمچنين بسياري از افراد نيکوکار زرتشتي قبل از مرگ تمام يا قسمتي از دارايي خود را ازقبيل: زمين، با،آب وخانه وقف مراسم گهنبار وخيرات ودادو دهش وکمک به فقرا وهم کيشان خود مي کنند. از سنن ايرانيان باستان که براي دادو دهش وخيروخيرات برگزار مي شد، مجالس شش اهنبار
يا گهنبار بود که پيدايش آن به اوايل پيشداديان مي رسد.
تاريخ نگاران اولين بنيانگذار گهنبار را جمشيد، شاه پيشدادي مي دانند درزمان او يا پس از ظهور زرتشت تغييراتي در روش گهنبار داده شد در ابتدا موبدان بخش هايي از اوستا را مي خواندند آنگاه سفره حام مي گستراندند وفقير وغني برسر سفره ئ گهنبار مي نشستند واز آن استفاده مي کردند.اين روش تا زمان انوشيروان ساساني ادامه يافت درزمان او به علت فاصله زياد طبقاتي بين مردم دگرزگوني هايي در ايين گهنبار به وجود آمد. شش گاهنبار يا گهنبار يا گاهانبار، به طور کلي اشاره به شش گاه يا شش هنگام از اوقات مختلف دارد که موقع آفرينش عالم وعالميا ن مي باشد.
در ايين مزديستي(يکتاپرستي) زرتشت، اين شش گاه يا شش هنگام را به شکرانه نعمت هاي خداوند متعال جشن مي گيرند و زرتشت مانند ايرانيان قديم، در اين جشن ها بذل وبخشش، دادو دهش، خير وخيرات و انفاق مي نمايند واحسان مي کنند وسپاس اهورا مزدا را بجاي مي آورند.درآمد ومنافع حاصله از موقوفه هاي گهنبار نيز در اين ايام صرف نيات خيرخواهانه ونيکوکارانه واقف مي شود.
گذشته از اينکه اين شش هنگام موقع خلقت جهان وساير موجودات ومخلوقات مي باشد، انسان در اين روزها نيز از کاروکوشش خود نتيجه به دست مي آورد وفايده ميبرد، ازقبيل برداشت محصول وبدست آوردن ميوه ها وخوراکها وغيره.هرکدام از اين جشنها که درشش موقع انجام ميگيرد، به مدت پنج روز ادامه مي يابد ودوروز آخرآن از همه مهمتر وگرامي تر است ودر واقع چهارروز اول را به مقدمه جشن مي دانندوجشن مراسم حقيقي درروز پنجم برپاست.هنگام فتح شوش دربقعه ي دانيال پيامبر سندي به دست آمد که به موجب آن گنجي براي پرداخت وام هاي بدون ربح يافته بودوخليفه دستورداد که گنج به دست آمده به بيت المال منتقل شده، طبق اختصاص دستور مندرج در سند عمل شود.

وقف در ايران باستان

مصطفوي رجالي/1351/ص 17 به بعد.
درايران باستان وقف به معني امروز وجود نداشته بلکه امور خير به عنوان نياز و پاره اي ازآنها بدون توجه به اجر وپاداش دنيوي يااخروي انجام مي يافته است.واگر امروز ما موقوفاتي را به نام زرتشتيان درکنار وگوشه ايران مي بينيم به تقليد از اسلام بوده است. آنان درمواقعي خاص اموال خود راوقف مي کردند تا از غصب آن جلوگيري کنند و بعلاوه مال آنان بين خودشان باقي بماندو به تصرف مسلمين در نيايد. وقف در ايران باستان به سه دسته بوده است:
1- اشوداد: بخشيدن درراه دين يا بخشي درراه خدا 2- نياز: تهيه لوازم معبد وپرستشگاه ودراختيار معبد قرار دادن آن لوازم
3- گهنبار: زرتشتيان معتقدند که اهورا مزدا دنيا را در شش روز آفريد وآن روزها را جشن مي گرفتند که توضيح آن بيان شد.
نمونه هاي ديگري از وقف در ايران باستان مشاهده شده که عبارتند از:
1- بخشش براي نيازمندان ومستحقان 2-خيرات براي درگذشتگان 3-خيرات براي کفاره ي گناهان
پس به طورکلي زرتشتيان نيز به اين امر(وقف) واقف بوده وخود را ملزم به اين امر مي دانستند هر چند وقف درآن زمان تفاوت بسياري بازمانهاي بعد دارد.

وقف در ميان يهوديان

قوم يهود مردمي گمراه وخودخواه بوده اند گرچه آنان خود را(قوم برگزيده خدا)مي دانند.احکام جزايي وحقوقي آنان بدون شک متأثر ازفرهنگها، مذاهب واديان مجاور است،احکام وقوانين جامعه ي مصري،جامعه ي بابلي وجامعه ي ايراني درتورات راه يافته است. **زيرنويس=مبلغي آباداني/1376/ج2/ ص 631.@ قانون ارث در دين يهود بسيار محدود است ودر تورات کمتر سخن از ارث رفته است. **زيرنويس=توفيقي/1379/ص93.@.
بطورکلي عبادات يهود درقرباني خلاصه ميشود که عبارتند از:
1- قرباني بي کوريم: يعني نخستين فرزندذکور،اولين مولود ازاغنام واحشام،اولين محصول، اولين ميوه و... که بايد آنها را به عنوان قرباني بدهند به اين صورت که نخستين ها را از هرچيز بايد به روحاني بدهند واو آنهارا با تشريفات ويژه اي مي سوزاند ولي فرزند اول خود را از او مي خرند.
2- قرباني دائمي: که در اغلب اعياد مرسوم است وقرباني را مذبح مقدس (قدس الاقدس)براي رضايت يهوه قرباني ميکند.
3- قرباني کيپور: کفاره، هرگاه کسي گناهي مرتکب شود بايد قرباني بدهد
همچنين يهوديان اعياد مذهبي خاصي دارند که در اين ايام بايد هرفرزند ذکور درحظور يهوه هديه ي خود را باخوشحالي بگذارد و... درعيد فصح نيز اعمال خاصي را براي مراسم قرباني انجام مي دهند در عيد سبت که روزآزادي انسان است چون يهوديان به اين امر قائلند که يهوه در شش روز جهان را پديد آورده است و درروز سبت (شنبه) بايد استراحت کرد.
1- سبت غلام: هرغلام يا کنيز اسرائيلي که شش سال خدمت کرد در سال هفتم بي قيمت آزادش کن، زيرا سال آزادي بردگان است.
2- سبت دين: اگرتا شش سال رفيق تو که مديون تواست اداي قرض ننمود، با سال هفتم نبايد از او مطالبه کنيد که اوديگر بدهکار نيست
3- سبت سالها (يوئيل)که روز وسال استراحت عموم مردم است اراضي پس از گذشت 49 سال به قيد قرعه بين بني اسرائيل تقسيم ميشد چراکه آنان زمين را ملک يهوه وخود را ميهمان وغريب او ميدانند.
طبق تورات هرهفت سال يکبار بايد وام ها را بخشيد وکارهايي انساني ازقبيل آزادکردن بردگان اسرائيلي ومانند آن انجام داد نام عبري اين سال شميطا به معناي رهاکردن است که مي توان اين اعمال را نمونه اي از وقف يا بخشش يا نوعي انفاق تلقي نمود البته در دين يهود اخلاقياتي وجود دارد که برخي از آنها با موضوع ما بي ارتباط نيست ودر بردارنده نوعي انفاق وبخشش مي باشد مانند: **زيرنويس=مبلغي آباداني/1376/ج 2/ صص 632 و 633.@.
1- غريب نوازي، دستگيري از ناتوانان وايتام (غريب را ميازار؟ بياد آور که در سفر غريب بودي
2- بر کارگران که فقير ومسکين اند،خواه از برادرانت وخواه از غريبان، ظلم وستم روا مدار
3- برادر خود را براي سود قرض مده وبراي سود آذوقه مده وبراي سود کمک مده
4- اگر به فقيري نقدي قرض دادي، ربا وسود از او مگير
فرقه ي اينسيان نيز يک فرقه يهودي بوده اند که بسيار اهل عبادت ورياضت وانزوا بوده اند ودر زندگي اجتماعي به يک معاش جمعي قائل بوده واموال خودرا متعلق يه عموم مي دانستند وغسل تعميد نزد ايشان نشانه پاکي وتوبه از گناه شمرده مي شد. **زيرنويس=همان/ ص 672.@.
تمام اين مطالب بيانگر آن است که در دين يهود نيز اعمال عبادي که انجام ميشده اگرچه تحت عنوان وقف نبوده ولي نوعي انفاق وعطيه محسوب مي شده است.

وقف در ميان مسيحيان

 

بيشه بازدید : 66 پنجشنبه 16 شهریور 1391 نظرات (0)

گسترش علاقه به حضور در دانشگاه یک نکته است و رفتن به این محیط تنها و تنها برای کسب یک مدرک نیز نکته دیگری است. آن که دانشگاه را فضایی برای کسب علم و دانش و جایی برای یادگیری یک تخصص در نظر می گیرد، با شخصی که از این محیط یک تلقی ابزاری داشته فرق می کند. در نگاه ابزاری کسب مدرک به تنها علت حضور در محیط آموزشی تبدیل شده و نخبه پروری یا کسب مهارت به حاشیه رانده می شود. شاید از این روست که « محمد جهرمی » وزیر کار و امور اجتماعی نیز در این باره به گلایه می گوید:« باید به جای مدرک گرایی به مهارت گرایی توجه بیشتری کنیم و با کسب مهارت مشکلات موجود در مشاغل را رفع کنیم. یکی از مشکلات این است که اشتیاق بیش از اندازه به مدرک گرایی و گرفتن مدارک دانشگاهی بدون پشتوانه مدیریتی وجود دارد. هم اکنون در جامعه ما همه تلاش دانش آموزان این است که از سد محکم کنکور رد شوند و در هر رشته ای که توانستند پس از قبولی مدرک مربوطه را دریافت کنند که این کار بدون توجه به کاربرد رشته مربوطه و نیاز جامعه و بازار کار به آن رشته می شود.
وی در ادامه می افزاید: « به عنوان مثال مدتی پیش در آمار یکی از وزارتخانه های کشور نموداری مشاهده شد که نشان می داد در مدت دو سال بیش از دو برابر ظرفیت موجود ، دانشجو در یک رشته خاص آموزش داده بود. یعنی هرچند جامعه ما سالانه کمتر از ۴ هزار نفر برای آن رشته نیروی کار نیاز داشت اما ۱۳ هزار و ۸۰۰ نفر در این رشته آموزش دیده بودند. »
این بخشی از مشکلاتی است که در نتیجه گرایش صرف به مدرک گرایی در یک جامعه ایجاد می شود. بخشی دیگر از مشکلات نیز به تغییر خصلت های اجتماعی مربوط است که در نتیجه آن جامعه ناخود آگاه افراد صاحب مدرک و بدون مدرک را از هم متمایز کرده و شأن اجتماعی آنها را در یک رده قرار نمی دهد.
دکتر« صابر عزیزی » کارشناس مسائل اجتماعی درباره افزایش تب مدرک گرایی در جامعه و تأثیرات آن چنین می گوید: « وقتی کسب مدرک در یک جامعه به ارزش تبدیل می شود، عده ای از افراد نیز ناخود آگاه برای به دست آوردن امتیازات اجتماعی ناشی از داشتن مدرک به سمت آن رو می آورند. تأثیر این حضور همگانی را می توان از چند زاویه بررسی کرد؛ از یک سو حضور افراد منجر به اشباع بازار کار در برخی رشته ها شده، در نتیجه ما می بینیم که تعداد زیاد فارغ التحصیل در رشته های اشباع شده نتیجه ای جز بیکاری برای آنها به دنبال ندارد. از سوی دیگر به خاطر حضور بخش عمده ای از نیروی فعال جامعه یک سری از مشاغل خدماتی و مهارتی در جامعه تعطیل می شود چون تقاضای نیروی کار برای انجام آن مشاغل در حد پائینی است. به عنوان مثال یک کشاورز به این علت که فرزندانش به دانشگاه رفته و حاضر نیستند به شغل سنتی پدر خود باز گردند ، بساط شغل خود را جمع کرده و با ورود به سن و سال پیری عملاً کسی را در کنار خود نمی بینند. از آن طرف همین فرزندان دانشگاه رفته حاضرند بیکار باشند ولی کشاورزی نکنند. این در حالی است که در صورت برنامه ریزی درست همین عده می توانستند با مکانیزه کردن ادوات کشاورزی خود عملاً از امکانات شغلی مناسبی هم برخوردار باشند.» این استاد دانشگاه ادامه می دهد: « مدرک گرایی مهارت را در جامعه از بین برده و دانش و تخصص را به حاشیه می فرستد.الان در همین حوزه علوم انسانی ما شاهد این اتفاق ناگوار هستیم.افرادی هستند که مثلاً در رشته های فلسفه یا علوم اجتماعی مدرک گرفته اما دانش چندانی در این حوزه ها ندارند. این افراد در برخی موارد با تلاش موقتی حتی توانسته اند مدارک بالاتر را هم کسب کنند و در مواردی تنها به خاطر داشتن مدرک صاحب کرسی دانشگاهی هم بشوند. اما وقتی پای صحبت چنین افرادی بنشینید به راحتی می توانید متوجه ضعف علمی او شوید. این ضعف علمی از نظر من ضعف سیستمی را آشکار می کند که چنین افرادی نتیجه برنامه ریزی های آن به شمار می آیند.چنین سیستمی به جای آموزش مهارت، دانش و تخصص تنها به کسب مدرک تکیه کرده تا عملاً دانشگاه را به یک دبیرستان بزرگتر تبدیل کند.»

بيشه بازدید : 53 پنجشنبه 16 شهریور 1391 نظرات (0)

مدرک گرایی آفتی بزرگ و ضد رشد علمی حوزه است. از طرفی دیمی بودن و بی ضابطه و درجه بندی دقیق پایگاه های درسی طلاب نیز, کاری نامعقول و ارتجاعی است; بویژه در این روز و روزگار؟

بنابراین, باید راهکار یا ساز و کارهایی جست وجو کرد که درجه بندی و جایگاه درسی و علمی طلاب را مشخص سازد, و مدرک گرایی بی محتوا را میان طلاب رایج نکند, و درس خوانده ها و درس نخوانده های آنان را مشخص سازد.

در ضرورت مدرک که سخنی نیست, لیکن افزون بر آن باید معیارهایی در حوزه رسمیت یابد, و قانونی شود که طلاب افزون بر مدارج و مدارک صوری, خویش را به آن معیارها و مدارج واقعی برسانند, وگرنه فاقد اعتبار اصلی و عالی حوزوی گردند, و در عینیت و عمل هم بسیاری از امتیازها را از کف بدهند.

این معیارها, باید بررسی گردد که اینها عوامل و زمینه های تعالی و رشد علمی و علم گرایی را در حوزه پدید می آورد, یا نه؟

برابر این پیشنهاد, اگر معیارها و شرایط بدین گونه در حوزه محور طبقه بندی طلاب قرار گیرد, علم گرایی در عین مدرک گرایی رشد می کند.

این معیارها عبارت اند از:

1. تدریس خوب و فنی کتب حوزوی, در سطوح مختلف کتابهای درسی: یعنی اگر دو طلبه که هر دو مدرکی همپایه دارند, یکی رشته یا کتابی درسی را خوب تدریس می کند و دیگری نه, آن که می تواند خوب تدریس کند, امتیاز بیش تر داشته باشد, و کار او مورد ارزیابی و امتیازدهی بیش تر قرار گیرد. البته سطح تدریس نیز باید منظور باشد.

2. سخنرانی خوب و فنی و علمی, نه منبرهای حرفه ای و پرهیاهو و بی محتوا. اگر کسانی اضافه بر مدارک حوزوی, سخنرانی علمی و منطقی خوبی دارند, و در این رشته زحمت کشیده اند, امتیاز بگیرند.

3. دانستن زبان یا زبانهای خارجی. این نیز موجب امتیاز جدی باشد.

4. نوشتن مقاله یا مقالات و نشر در روزنامه ها و مجلات کشور.

اگر کسانی در کار نویسندگی تلاش کردند, و توانستند مقاله هایی کوتاه یا بلند, و با محتوا و غنی, و از نظر لفظ و معنی استوار, بنویسند, موجب امتیاز و ارزشیابی باشد و همپایگی مدرک را تحت الشعاع قرار دهد.

5 مشارکت در پروژه های تحقیقاتی. این نیز بسیار مهم است و باید مورد سنجش قرار گیرد.

6. نوشتن کتاب یا کتابهایی در زمینه های گوناگون اسلامی.

نوشتن کتاب و خلق آثار علمی, اجتماعی, تربیتی, آموزشی و… حتی داستانی و نمایشنامه و… باید ارزشیابی گردد و موجب امتیاز باشد. البته کتابهایی که از نظر نگارش و زنده و به روز بودن تایید شود, رونویسی و سرقت علمی, و بی اصول و بی محتوا نباشد. نیز کتابها, تکرار درسهای اصول و فقه و… نباشد.

این کتابها درجه بندی می شود و به نویسندگان مدارک و امتیازهایی متناسب با کارشان داده می شود; مثلاً:

1. پایه یکم نگارش

2. پایه دوم نگارش

و…

7. در رشته هایی افزون بر درسهای حوزوی, کار کرده و اطلاعاتی دقیق دست آورده باشد. مثلاً در رشته علوم تربیتی و اخلاق, یا فلسفه ای جدید, یا کلام روز, یا اقتصاد, یا جامعه شناسی یا علوم سیاسی, یا هنر, فیلم, سینما, یا تاریخ, یا مناظره و پاسخ به سؤالات, و… اگر طلبه ای در یکی از این رشته ها تخصص یافت, و مورد قبول اساتید این رشته ها بود, امتیازات و مدارکی افزون بر مدارک رسمی حوزه دریافت کند.

شناخت ادیان چون یهودیت, مسیحیت, بودائیسم, هندوئیزم و… نیز در این راستا قرار دارد. که مجموع این اطلاعات موجب امتیازهای اساسی و جایگاههای مناسب حوزوی و اجتماعی گردد.

بویژه مسائل و شبهات جدید و کلام جدید و پاسخ گویی به سؤالهای مورد نیاز نسل امروز, باید از پایگاه و جایگاه بالایی در حوزه برخوردار باشد. و مدیریتهای حوزوی بکوشند با دقت و بررسی, شرایط رشد این گونه طلاب را بیش تر فراهم سازند و ابزار کار لازم را در اختیارشان قرار دهند و این گونه نباشد که طلبه ای برای اطلاع بیش تر از این دست مسائل نیاز به کتاب یا سفری داشته باشد و نتواند و توان مالی او اجازه ندهد؟

باید دانست و نیک توجه داشت که بررسی صرف این امتیازها و یک کارت آفرین به آنها دادن, هیچ گونه ارزشی نمی تواند داشته باشد, بلکه حتی ریشخند نیز به شمار می رود, بلکه امتیازهای اضافی حوزوی و اجتماعی, باید بر محور امتیازهای اضافه و بیرون از برنامه های رسمی, استوار گردد.

برای نمونه: مسکن, سطح حقوق, معرفی نامه دادن به مراکز غیرحوزوی, و دیگر مسائلی که به گونه ای تسهیلات و امکانات است, بویژه تأمین بودجه و شرایط رشد هریک از این طلاب.

با این گونه ارزشیابیها و ارزشگراییها باید طلاب را به برنامه های جنبی و اضافی حوزه تشویق کرد, و آنان را به علم گرایی تشویق نمود, و از هدف شدن مدرک کاست.

منبع : حوزه

بيشه بازدید : 59 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

يکي از مسائلي که در جامعه شناسي سياسي جديد مورد توجه و اهتمام نظريه پردازان و جامعه شناسان قرار گرفته است، تاکيد بر اين مفهوم است که بايد براي سياست نوعي بازتعريف يا تعريف مجدد ارائه داد  و آن را در سايه تحولات تجربي و نظري مدرن ارزيابي کرد.
به عبارت ديگر به اعتقاد جامعه شناسان سياسي جديد، تلاش هايي که در راستاي بازتعريف مفهوم سياست به ويژه از آغاز قرن بيستم به بعد به عمل آمده است حاصل مجموعه اي از تحولات به شمار مي رود; از جمله تحولات نظري در اين حوزه، تعريف سياست بر مبناي بازتعريف و مفهوم پردازي مجدد يکي از قديمي ترين و مهم ترين مقوله هاي موجود در گفتمان سياسي يعني قدرت صورت گرفته است. اين تحول نظري از سال هاي دهه 1950 و 60 ميلادي با تحقيقات و پژوهش هاي دقيق و چالش برانگيز فيلسوف و مورخ پساساختارگراي فرانسوي يعني ميشل فوکو به عمل آمده است.
وي در حوزه تعريف و نظريه پردازي درباره قدرت از جمله برجسته ترين نظريه پردازان محسوب مي شود. از ديدگاه فوکو، قدرت ماهيتي سياسي، فرارونده، غيرمتمرکز و نفوذپذير يا رسوب کننده دارد. قدرت همچون مايعات و سيالات در يک جا ماندني نيست; تمرکز و انباشت قدرت در يک جا موجب نابودي آن و ويراني عرصه تمرکز قدرت خواهد شد. به اين ترتيب از نظر فوکو قدرت را نبايد وابسته به نهاد يا در اختيار و تصرف يک گروه اجتماعي دانست، بلکه قدرت حاصل ذهنيت و هويت است و منظور از ذهنيت اشاره به روند يا فرآيند سوژه شدن و بسط و گسترش اذهان است.
با اين تعريف قدرت حاصل ذهنيت يا سوژه است و افراد زماني تن به پذيرش آن خواهند داد که به طور ذهني در خصوص حقانيت و مشروعيت  يا القاي  تلقين  يا از طريق قهر و اجبار ايجاد شده باشد و در نتيجه اشخاص به لحاظ ذهني آن را پذيرفته باشند.

بيشه بازدید : 52 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

مدتي است به يک گرفتاري به نام سياست زدگي مبتلا هستيم; به اين معنا که ظاهرا همه چيز سياسي است، جز سياست. به نظر مي رسد توجهي به اين مساله نمي شود که هرکدام از خرده نظام هاي نظام اجتماعي ما به رغم ارتباطشان با يکديگر بايد کارويژه خود را داشته باشند.
سياست زدگي به يک تعبير، به معناي نگاه صفر و يک داشتن، نگاهي مبتني بر تاکيد و تکذيب مطلق يا نگاهي معطوف به "يا با ما يا عليه ما" داشتن است، آن هم از جنس سياسي اش و با تمام ملزومات و دلالت هاي ساختاري و ايدئولوژيک آن در کشور.
من منکر نگاه مجموعه اي نيستم، ولي منکر نگاه تقليل گرا هم هستم. به نظر مي رسد در اين تقليل گرايي، سياست  حرف اول را مي زند و قدرت دولتي نقش تعيين کننده دارد و به گونه اي به علاوه رابطه  قدرت - ثروت پيش از انقلاب که با اقتصاد نفتي در کنار تمرکزگرايي تشديد شد، امروز شاهد اضافه شدن رابطه قدرت - منزلت هم هستيم; يعني قدرت هم منشا» و مجراي رسيدن به ثروت و  هم بعضا به دليل بافت ايدئولوژيک و جمهوري اسلامي منشا» دستيابي به منزلت شده است که البته خيلي از اين ارتباطات، ارتباطات موجه و معقولي هم نيست و در عرصه  منزلت بايد بيشتر به عنوان توهم از آن ها ياد کرد.  مورد اخير، فقدان نظارت از سوي نهادهاي نظارتي غير رسمي ديني موجب لطمات جبران ناپذيري به دين و اخلاق نيز مي شود. سياست زدگي به گونه اي با بي عدالتي و از جا کنده شدن اشيا» و موضوعات از جايگاه واقعي خود نيز عجين است. در اين شرايط است که ما شاهد عزل و نصب هاي سياسي - جناحي و کنار گذاشتن اصل تخصص و ويژگي هاي متناسب و متناظر با مشاغل فرهنگي و حتي اقتصادي نيز خواهيم بود.  خيلي ها فکر مي کنند چون به قدرت دست پيدا مي کنند، خواه ناخواه واجد يک اعتبار و ژمنزلت خاص هم هستند; درحالي که اين توهمي است که بايد با آن مقابله کرد; چرا که مي بينيم بعضا ادعاهاي ديني مطرح مي شود که هيچ رد و اثبات منطقي و قابل قبولي ندارد. شاهديم بعضا افراد پيش از رسيدن به قدرت جايگاه ويژه فرهنگي ندارند ولي به محض اينکه به اين قدرت مي رسند، ظاهرا امر بر آنها مشتبه مي شود که واجد اين قدرت هم هستند. اين سياست زدگي بيش از آنکه در عرصه  عمومي ريشه داشته باشد، در عرصه رسمي و رابطه  قدرت - ثروت از يک سو و رابطه  قدرت - ثروت به علاوه  قدرت - منزلت در سال هاي اخير، از سوي ديگر ريشه دارد. فقدان نقد و بي توجهي به قدرت نقد در عرصه  مدني نيز موجب تشديد سياست زدگي شده است و اين، هم به نوع نگاهي که به انقلاب و جمهوري اسلامي شده و هم به سابقه ساختاري ايران برمي گردد; چنان که اين دو عامل دست به دست هم داده اند و سياست زدگي را پررنگ  کرده اند.
در اين شرايط راه چاره اين است که هم به قدرت مدني توجه و عنايت بيشتري کنيم و هم از رابطه قدرت - ثروت به لحاظ ساختاري فاصله بگيريم و از اتکا به درآمدهاي نفتي کم کنيم و کشور را به سمت يک آمايش سرزميني و مديريت غيرمتمرکز پيش ببريم، هم چنين تفسير صحيح تري از انقلاب به دست بدهيم; تفسيري که ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي، ارزش هاي واقعي ما باشند و تقدم ارزشي خود را به دست بياورند; به طوري که سياست يک تقدم رتبي پيدا کند و نقش ابزاري اش را از دست ندهد.

منبع : http://www.mardomsalari.com/template1/News.aspx?NID=66436

بيشه بازدید : 64 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

مي‌توان گفت خانواده كانون توجه حملات ابزارهاي مدرن تهاجم فرهنگي است و با تضعيف آن بسياري از اهداف تهاجم فرهنگي محقق مي‌شود. با نگاه به كاركردهاي خانواده بيش‌تر مي‌توان به اهميت آن توجه نمود. خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي پايه و اساسي در جامعه، معمولاً كاركردهاي گوناگوني را بر عهده دارد كه البته چگونگي اين كاركردها و شدت عملكرد آنها در فرهنگ‌هاي گوناگون متفاوت است.

برخي از اين كاركردها عبارتند از:

1- تنظيم رفتار جنسي و زادوولد

درفرهنگ‌هاي مختلف بشري، خانواده محلي امن براي برآوردن نيازهاي زندگي جمعي بشر است. يكي از نيازهاي بنيادين انسان ميل به رابطه جنسي و توليد مثل است. تاريخ بشر نشان مي‌دهد كه هيچ مكاني براي ارضاي نيازهاي غريزي بشر، امن‌تر و آرام‌بخش‌تر از خانواده نبوده است.

2- مراقبت و محافظت از كودكان، ناتوانان و سالخوردگان

از آنجا كه اين افراد، قادر به مراقبت از خود نيستند، بنابراين خانواده بهترين مكان براي حفظ و نگهداري از اين افراد است. به علاوه اين نهاد از جمله معدود نهادهاي اجتماعي است كه ابعاد معنوي و عاطفي بشر را رشد و تعالي مي‌بخشد.

3- اجتماعي كردن فرزندان

در تمام تاريخ بشر، خانواده به عنوان مهد گسترش و انتقال ارزش‌ها و هنجارهاي نظام اجتماعي از نسلي به نسل ديگر بوده است. همواره رويكردها و آموخته‌هاي اوليه فرزندان، تاثير زيادي در آموخته‌هاي بعدي آنها دارد. بنابراين آنچه را كه افراد در سال‌هاي نخست زندگي از خانواده فرا مي‌گيرند، پايه‌هاي انديشه‌هاي بعدي خود مي‌سازند. در موارد بسيار زيادي الگوي زندگي و رفتارهاي اجتماعي فرزندان، والدين آنها هستند.

4- تامين اقتصادي

تقريباً در همه جوامع تاريخي، خانواده نقش اصلي تامين مايحتاج اقتصادي و ضروريات مادي افراد را بر عهده داشته است. بنابراين در دوره‌هاي مختلف زندگي به ويژه سال‌هاي نخست و پاياني زندگي كه فرد قادر به توليد اقتصادي نبوده است، تحت حمايت سازمان خانواده قرار مي‌گرفت. مسلماً جوامع مختلف تشكيل شده از واحدهاي كوچك‌تري چون خانواده هستند. به همين دليل مهم‌ترين هدف براي نابودسازي يك جامعه و فرهنگ آن، نابودسازي افراد از طريق برهم زدن آرامش رواني، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آنهاست كه اين هدف جايي نيست مگر خانواده. چنانچه ديده مي‌شود سيستم برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي دشمن اغلب با اثرگذاري بر خانواده نظام عقيدتي، سياسي و فرهنگي فرد را دچار تزلزل مي‌سازد. اين نظام برنامه‌ريزي با انگشت گذاشتن بر ابعاد غريزي و لذت‌هاي آني، سعي دارد تا اقشار آسيب‌پذير جامعه نظير نوجوانان، جوانان، زنان و ساير گروه‌ها را مورد حمله قرار دهد.

منبع : http://www.ido.ir

بيشه بازدید : 53 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)

بيشه بازدید : 39 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)
 امام على عليه السلام :

اِذَ ا احتَجتَ اِلَى المَشوَرَةِ فى اَمرٍ قَد طَرَاَ عَلَيكَ فَاستَبدِهِ بِبِدايَةِ الشُّبّانِ، فَاِنَّهُم اَحَدُّ اَذهانا وَ اَسرَعُ حَدسا، ثُمَّ رُدَّهُ بَعدَ ذالِكَ اِلى رَىِ الكُهولِ وَ الشُيوخِ لِيَستَعقِبوهُ وَ يُحسِنُوا، اَلختيارَ لَهُ، فَاِنَّ تَجرِبَتَهُم اَكثَرُ ؛

 

هرگاه به مشورت نيازمند شدى، نخست به جوانان مراجعه نما، زيرا آنان ذهنى تيزتر و حدسى سريع تر دارند. سپس (نتيجه) آن را به نظر ميان سالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند، چرا كه تجربه آنان بيشتر است.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 337، ح 866

بيشه بازدید : 42 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اوصيكُم بِالشُّبّانِ خَيرا فَإِنَّهُم أَرَقُّ أَفئِدَةً إنَّ اللّه بَعَثَنى بَشيرا وَنَذيرا فَحالَفَنِى الشُّبّانُ وَخالَفَنِى الشُّيوخُ؛
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مى كنم چرا كه آنان نازك دل ترند، خداوند مرا اميد دهنده و بيم دهنده مبعوث كرد جوانان با من هم پيمان شدند و پير مردان به مخالفت با من برخاستند.

سفينة البحار، ج2، ص

بيشه بازدید : 50 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (1)

 

1- تعداد دانشگاه‌های علوم انسانی و تعداد دانشجویان و هیأت علمی
امروزه با توجه به ‌هزینه مادی کم راه‌اندازی واحدهای دانشگاهی علوم انسانی، شاید انواع آنها از دولتی و آزاد گرفته تا پیام نور و غیرانتفاعی به قریب 200 واحد بالغ شود. همچنین بر اساس برآوردها، حدود یک میلیون و هشتصد هزار دانشجوی علوم انسانی و یک‌صدهزار عضو هیأت علمی و مربی در این رشته‌ها فعالند.


2- موقعیت علوم انسانی نسبت به سایر رشته‌ها (فنی و طبیعی)
 بررسی جایگاه علوم انسانی در نظام ارزشگذاری و سیستم آموزشی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. آنان که در سیستم آموزشی ایران تحصیل کرده‌اند، سپس سیستم آموزش عالی یکی از کشورهای پیشرفته را نیز آزموده‌اند، به خوبی درمی‌یابند که از مهمترین وجوه تمایز بین دو سیستم، تفاوت جایگاه و ارزش علوم انسانی است.  البته بی‌توجهی به علوم انسانی در ایران پدیده نوینی نیست و متعلق به دهه‌های اخیر هم نیست و بسیاری منشا اصلی مشکلات و ضعف اساسی کشورمان را در همین نقطه ارزیابی می‌کنند.

3- عدم بروز و ظهور آثار علوم انسانی
 از آنجا که محصولات علوم انسانی بر خلاف پزشکی و مهندسی مادی و دیدنی نیست، طبعاً ظهور بسیار کمتری در جامعه دارد. البته کوتاهی در ارائه این علوم در قالبهای مخاطب پسند و نیز درگیر کردن جامعه با آن نیز این نقیصه را تشدید کرده است.
از سوی دیگر در حالی که رهبر انقلاب بر لزوم راه‌اندازی کرسی‌های نظریه‌پردازی تأکید کرده‌اند، با گذشت چندین سال و به رغم انجام شدن فعالیت‌ها و پژوهش‌های مختلف در کشور، این تلاش‌ها ظهور چندانی در جامعه نیافته است. علت آن است که اطلاع‌رسانی مناسب از این‌گونه پژوهش‌ها در جامعه نشده و از سوی دیگر، ‌این موارد، در کنار هم ارائه نشده و به صورت جزیره‌های جداگانه درآمده است.

با این حساب، متأسفانه جایی برای جمع‌آوری نتایج تحقیقات مختلف یا دست کم خلاصه و اشاره‌ای به آن‌ها وجود ندارد که همین امر از یک‌سو باعث برداشت عدم انسجام علوم انسانی در کشور شده است. از سوی دیگر، حضور یک میلیون و هشتصدهزار دانشجوی علوم انسانی و بیش از چهار میلیون فارغ‌التحصیل و یک‌صدهزار عضو هیأت علمی و مربی این رشته، موجب شده است تا علوم انسانی به مهم‌ترین دانش در عرصه اجتماع در مقایسه با رشته‌های فنی و علوم طبیعی تبدیل شود. اما با وجود این ظرفیت، خدمات مناسب اطلاع‌رسانی در رشته‌های علوم انسانی در کشور ما انجام نمی‌شود و همین امر باعث شده حق این بخش عظیم از دانش‌ها و پژوهش‌های انجام شده در کشور ادا نشود و علوم انسانی از رسیدن به جایگاه رفیع و مطلوب خود باز بماند.

4- مشکلات دیگر
البته مشکلات دیگری چون خلا محتوی در علوم انسانی، عدم توفیق کافی در بومی‌سازی، عدم جذب امکانات متناسب، عدم تأثیرگذاری شایسته بر مدیریت‌ها، عدم چهره‌سازی از اساتید علوم انسانی، فقدان انگیزه کافی در دانشجویان و متخصصین علوم انسانی و ضعف ارتباطی با سایر رسانه‌ها از موارد دیگری است که هریک قابل تشریح است و اکنون حوزه علوم انسانی از این مشکلات رنج می‌برد. با این وجود در کنار اقدامات دیگر، مواردی چون راه‌اندازی پرتال جامع می‌تواند ضمن حل برخی مشکلات، دست کم محملی برای طرح چنین مواردی باشد تا با کمک عوامل دیگر، در جهت رشد و ارتقای جایگاه علوم انسانی در کشور گام برداریم.

ج) بیانات مهم رهبر انقلاب و نقش پژوهشگاه
با بیانات اخیر رهبر انقلاب در جمع اساتید دانشگاه‌ها و تأکید بر لزوم بومی‌سازی علوم انسانی، مباحث مختلفی از نگاه‌های گوناگون در جامعه در گرفت. رهبر انقلاب در این بیانات با اشاره به جمعیت حدوداً دو میلیونی دانشجویان علوم انسانی، صرف تعلیم ترجمه علوم انسانی برآمده از کشورهای غربی در کشور بدون بومی کردن آن را نگران کننده خواندند.

"طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینى اسلامى باشد و بخواهد جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها میگیریم؟ این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هائى هستند که مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است.

خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و بیرون دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها. به هر حال نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بسیار مهمى است."

منبع : http://www.ensani.ir/fa/content/652/default.aspx

بيشه بازدید : 38 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)

اگر تبلیغ دین نباشد، عالم عبث و بیهوده است. تبلیغ فقط راز کربلا نیست، بلکه راز هستی هم هست. تبلیغ دین تنها مسئولیت و رسالت پیامبران الهی است. در آیات کریمه قرآن خداوند متعال به رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «تو هیچ وظیفه‌ای جز ابلاغ نداری»

در تبیین جایگاه تبلیغ، سه نکته را می‌توان بیان کرد:

1. نقش حیاتی تبلیغ در شهادت امام حسین(علیه السلام)

2. رسالت منحصر به فرد پیامبر

3. وابسته بودن عالم هستی به تبلیغ

اگر امکان تبیلغ از بین برود عالم به پایان می‌رسد. یعنی زمانی حیات عالم معنا دارد که زمینه برای امکان ابلاغ دین باشد.

تبلیغ دین برای عموم مؤمنین یک وظیفه نیست، بلکه در حکم یک ویژگی است. یعنی ناخواسته این عمل را انجام می‌دهند. اساساً شیعه بدون تبلیغ نمی‌تواند زندگی کند. جامعۀ الان ما بیش از هر زمانی نیاز به تبلیغ دارد. اگر جوانان مذهبی و متدین ما که خودشان اهل نماز اول وقت و روضۀ امام حسین(علیه السلام) هستند، به اندازه یک شیعۀ حداقلی توان تبلیغ داشته باشند، ما به سرعت جهان را خواهیم گرفت.

راه های روش‌های تبلیغ دین

عملیات تبلیغ دین به روش‌های مختلف برای همۀ آدم‌هاست. همه می‌توانند دین را تبلیغ کنند. در بسیاری از مواقع تبلیغ دین به روش امر به معروف و نهی از منکر است. اما گاهی امر به معروف و نهی از منکر نمی‌خواهد، نصیحت می‌خواهد. بسیاری از مواقع نصیحت لازم نیست، باید موعظه کرد، گاهی فقط اطلاع‌رسانی لازم است. گاهی اطلاع‌رسانی لازم نیست، درد و دل می‌خواهد. گاهی درددل نمی‌خواهد، ابراز احساسات تبلیغی کفایت می‌کند. لذا تبلیغ دین منحصر به سخنرانی کردن نیست، روش‌های زیادی دارد.
راههای تبلیغ در زندگی روزمره

گاهی از اوقات فقط از راه چهره به چهره و رفاقت می‌توان اثر گذاشت. لذا یکی از راههای تبلیغ، برقراری رابطۀ نزدیک و رفاقت کردن است. گاهی برای تبلیغ دین باید رفاقتی برخورد کرد. مثلا بعضی‌ها فقط از طریق شما که فامیلشان هستید، دستشان گرفته می‌شود. بعضی از همسایه‌هایتان اگر شما بروید سراغشان هدایت می‌شوند.

اگر انسان عرق تبلیغ دین داشته باشد، در زندگی روزمره راه‌های زیادی برای تبلیغ دین پیدا می‌کند. ممکن است با گذاشتن یک نوار روضه در ماشین ذکر اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را تبلیغ کنید. یا با نصب پرچمی بر در خانه‌تان، یا آرمی بر روی ماشین. با این تبلیغ کردن، شما اثر گذار خواهید بود.

امر تبلیغ را منحصر به سازمان نبلیغات اسلامی و صدا و سیما نکنیم. اثری که در تبلیغ چهره به چهره وجود دارد، هیچ‌گاه در صدا و سیما نیست.

چند نکته در مورد آداب تبلیغ

1. روایتی است از امام صادق(علیه السلام) که می­فرمایند:«کسی که می­خواهد کار تبلیغی بکند باید به تفاوت اخلاق­ها آگاه باشد» مثلاً دو نفر که هر دو اهل دروغ گفتن هستند با هم متفاوتند، لذا برخورد خداوند با آنها یکسان نیست.

2. بدانید که بدترین انسان­هایی که به دست شما هدایت می­شوند، چه بسا از خود شما بهتر باشند. حتی کسانی که به وسیله شما هدایت نشوند، شاید بهتر از شما باشند. امام صادق می­فرمایند:« اگر کسی دربارۀ کسی بدی بگویید خدا این را نمی­بخشد. خداوند نه تنها او را می­بخشد، بلکه وزر و وبال اعمال او را در گردن فردی که اینگونه گفته می­اندازد. که چرا به کرم خداوند خود بی­احترامی کردید» البته این غیر از امثال کسانی که غزه را به خاک و خون کشیدند، و دشمنان دین و اهلبیت­ اند. حساب اینها جداست.

3. حضرت امیر(علیه السلام) در یکی از روایاتشان به نکته­ ای دیگر از نکات تبلیغ اشاره می­کنند و می­ فرمایند« قلب انسان­ها دارای اقبال و ادبار است، وارد شوید از طرف اقبال آن، پس همانا اگر قلب ادبار داشته باشد کور می­شود» ببینید کدام درب دلش باز است. گاه می‌بینید که باب الحسینِ دلش باز است. از همان جا بروید و کار تبلیغی انجام دهید.

بيشه بازدید : 75 شنبه 04 شهریور 1391 نظرات (0)

واقعيت اين است؛ ياد و زيارت پاكان و معصومان، آدمي را در مسير پاكي و عصمت قرار مي دهد.و انسان را بيش از بيش به خدا نزديك مي كند.چنان كه در قرآن مي خوانيم:«في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه...»(سوره نور،آيه 36) هم چنين متعلقات اولياي الهي داراي تقدس مي شود و منشاء اثر مي باشد. چنان كه پيراهن حضرت يوسف(ع) پدر را بينا كرد.(رك سوره يوسف،آيه 96) از اين رو زيارت اوليا و تبرك جستن به آنها داراي اثر خواهد بود. هم چنين بر اساس آيه شريفه «هل جزاء الاحسان الا احسان..»(الرحمن، آيه60) خواندن نماز و قرآن و هديه ثواب آن به آن امام، به حتم دعاي آن امام را در حق ما به دنبال خواهد داشت.
زيارت؛ يعني به حضور كسي رفتن و او را ملاقات نمودن. زيارت پيشوايان و بزرگان دين نيز به همين معناست. ازاين رو زيارت به محض رفتن به حرم ائمه عليهم السلام و يا بزرگان ديگر و سلام بر آنان تحقق مي يابد. بقيه كارها از جمله آداب است كه برخي از آنها ماثور؛ يعني از خود اهل بيت عليهم السلام دستوراتي در مورد آن وارد شده است؛ مانند ((زيارت امين الله)) ((عاشورا)) و... و برخي توسط عالمان تنظيم گرديده است؛ مانند زيارت نامه هاي امامزادگان. به هر حال اصل زيارت با رفتن به حضور تحقق مي يابد و بقيه از آداب است. پس هدف زيارت برقراري ارتباط با معصومين و اولياء الله است و در اين جهت بايد تلاش نمود، در نتيجه واجب نيست كه حتما زيارتنامه خواند، بلكه مي توان با آنها حرف زد و درد دل نمود. البته اگر طرز اين گونه حرف زدن ها را انسان از بزرگان ياد بگيرد بهتر است و زيارتنامه ها و مناجات ها در واقع همين نقش را ايفا مي نمايند. مسلماً زيارت پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) داراى آثار و اجر فراوان است و عرض ارادت به آنان و به زيارت آنان رفتن نوعى ارتباط معنوى بين زائر و ائمه(ع) مى‏باشد. بنا به آن چه از روايات استفاده مى‏شود ائمه معصومين(ع) حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند و به خصوص عنايت خاصى نسبت به كسانى كه به زيارت قبورشان مى‏روند دارند. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه: «من زارنى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى وكنت له شهيداً و شافعاً يوم القيامه؛ هر كس مرا بعد از وفاتم زيارت كند مثل كسى است كه در زمان حيات من مرا زيارت كرده است و من شاهد براى او شفات كننده در روز قيامت خواهم بود»(بحار به نقل از كامل‏الزيارات، ج 97، ص 143). و در زيارت اذن دخول به حرم پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) مى‏گوييم:«واعلم ان رسولك و خلفائك(ع) احياء عندك يرزقون يرون مقامى و يسمعون كلامى و يردون سلامى؛ من مى‏دانم كه پيامبر تو و خليفه‏هاى تو زنده هستند در نزد تو و متنعم هستند و مى‏بينند جايگاه مرا و مى‏شنوند كلام مرا و جواب مى‏دهند سلام مرا». همچنين روايات فراوانى در خصوص زيارت تك‏تك امامان به خصوص سالار شهيدان آقااباعبدالله الحسين(ع) وارد شده است. از جمله امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «زيارت قبر امام حسين(ع) از بهترين اعمال است» و در حديث ديگرى مى‏فرمايد: «من ارادالله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين و حب زيارته و من ارادالله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين و بغض زيارته؛ هرگاه خداوند اراده خيرى به بنده خود كند در قلب او محبت امام حسين(ع) و زيارت او را قرار مى‏دهد» (وسائل الشيعه، ج 14، باب استجاب زياره ‏الحسين(ع)).

منبع: پرسمان دانشجويي

بيشه بازدید : 38 شنبه 04 شهریور 1391 نظرات (0)

1-    پیش از بازدید افراد با فلسفه زیارت آثار زیارت زندگی نامه صاحب بقعه و آداب زیارت آشنا شوند.

2-    افراد را به وضوخانه راهنمایی کرده و همه با وضو به قصد قربت وارد حرم گردند.

3-    دقت لازم در انتخاب مکان زیارتی و تناسب سنی و جنسی مخاطبین به عمل آید.

4-    زمینه سازی زیارت با ادعیه، اشعار و ... در داخل وسیله نقلیه یا در مسیر فراهم شود.

5-    زمان زیارت چندان طول نکشد.

6-    رعایت مسائل شرعی، به ویژه در بین خواهران موردتاکید قرار گیرد.

تاکید شود که از پراکنده شدن بدون هماهنگی بپرهیزند

بيشه بازدید : 36 شنبه 04 شهریور 1391 نظرات (0)

رمز پيشرفت يك كشور، يعنى آن محور اصلى براى اقتدار يك كشور، پيشرفتِ همراه با اقتدار، علم است. آماج بسيارى از توطئه‌هاى امروزى كه عليه جمهورى اسلامى هست، علم و اهل علم و دانشجويان علم و محيط علمى است؛ اين را توجه داشته باشيد. نگذاريد اين تير طبق آن هدف گيرى دشمن، به هدفى كه آنها گرفته‌اند، اصابت كند. كار عملى را نگذاريد متوقف بشود. از همه‌ى اين حرفهائى كه گفته شد، مهمتر، مسئله‌ى علم و تحقيق و پژوهش است. دنياى غرب ثروتش از ناحيه‌ى علم است، اقتدارش از ناحيه‌ى علم است، زورگوئى‌اى كه امروز مي كند، به خاطر علمى است كه دارد. پول فى نفسه اقتدار نمى‌آورد. آن چیزی كه اقتدار مى‌آورد، دانش است. امروز اگر آمريكا پيشرفت علمىِ خودش را نمي داشت، نمي توانست در دنيا اين گونه زورگوئى كند و در همه‌ى مسائل عالم دخالت كند. ثروت هم اگر به دست مى‌آيد، از ناحيه‌ى علم به دست مى‌آيد. علم را اهميت بدهيد. اين كه من سال هاست روى مسئله‌ى علم، تحقيق، پژوهش، پيشرفت، نوآورى، شكستن مرزهاى علمىِ موجود تكيه مي كنم، به خاطر اين است. بدون انواع دانش، اقتدار كشور امكان پذير نيست.

 

بيشه بازدید : 46 چهارشنبه 01 شهریور 1391 نظرات (0)

جوان خدا پسند
پیامبر اسلام فرمود:
خداوند جوانی رادوست می دارد که جوانی خود رادر طاعت خدا به سر کند.

میزان الحکمة،ج5،ص9.

بيشه بازدید : 59 سه شنبه 31 مرداد 1391 نظرات (0)

در فقه اسلامي وقف، اگر چه وقف به عام و خاص تقسيم شده است. و وقف خاص هم باز به وقف برشخص و اشخاص مانند اولاد واقف، و يا طبقه خاص مانند دانشمندان و طلاب و دانشجويان تقسيم شده است. اما هر وقفي که نفع آن عمومي و ناظر به اولويت هاي جامعه باشد، ارزش گذاري شده است اما در مصرف وقفي که خود افراد زيادي را پوشش مي دهد اما مصاديق گوناگوني دارد آيا براساس عدالت به همه افراد داد، يا پاي ارزش به ميان مي آيد و هر که نياز و از اولويت بيشتري برخوردار است، ترجيح دارد. چون وقف عام هم گاه به صورت محدود مانند بيماران و يا در ماندگان جاده اي خاص (زيارتي، علمي) و يا همه بيماران وقف مي شود. در صورتي که از قسم نخست باشد، گاه بگونه اي است که بايد در ميان انواع بيماري ها، بيماري را انتخاب کرد که درمان آن دشواري بيشتري دارد، يا به لحاظ روحي و رواني نياز به حمايت بيشتري طلب مي کند، يا انگيزه براي معالجه آن کمتر است. در حالي که آيات ناظربه وقف عام مي تواند تحت مصداق سبيل الله و صدقه و حسنه و ديگر مفاهيمي باشد که در شبکه معنايي وقف در آغاز اشاره شد، اما اين واقفان و متوليان هستند که در ميان ده ها مصرف شامل وقف، در مرحله اي تاريخي به آنهايي تکيه کنند که در آن مقطع تاريخي اولويت بيشتري دارد و آن را انتخاب کنند که چنين ضرورتي اقتضا مي کند.

بيشه بازدید : 49 سه شنبه 31 مرداد 1391 نظرات (0)

هرچند برخي از ثروتمندان و حاکمان وقف را ابزار مناسبي براي حفظ املاک و ثروت و منبعي براي تأمين معيشت فرزندان و نسل هاي بعدي خود، يا فرار از ماليات و يا مصادره اموال مي ديدند، که فضاي وقف را در برهه اي تاريخي مشوش کرده است و اگر منهاي اين نيت ها باشد، وقف بر اولاد اشکالي ندارد، براي صيانت مالکيت خصوصي اين گونه پيش بيني تأييد شده است؛ بويژه اگر مقدمات آن درست باشد، اما نکته مهم اين است که در قرآن کريم محوريت انفاق و صدقه در راه هاي عمومي است، وجهت گيري مهم آنها، آن صدقه اي است که هم بماند و هم دائمي باشد. هم نيک و مفيد باشد وهم ناظر به يکي از ضرورتها و نيازهاي جامعه و عمومي باشد. انساني که هم داراي مال فراوان و فرزندان بسيار است، آنچه براي او مي ماند، چيزهايي است که باقيات صالحات و مفيديت اجتماعي داشته باشد: وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (مريم/76). نيکي هاي ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر و از جهت پاداش بهتر و خوش فرجام تراست.
بسا افرادي خداشناس و ثروتمند فرزندان شايسته داشته باشند، ولي پس از مرگ آنها، چون صدقه جاريه اي از خود برجاي نگذاشته، با مرور زمان از ياد رفته اند و ورثه با گذشت زمان و گرفتاري هاي زندگي هيچ يادي از پدر و مادر خود نکنند. آنچه براي اين پدر و مادر مي ماند، اموال و ثروتي است که ديگران از آن فايده ببرند و وسيله ياد کرد آنها شود. از اين رو قرآن ياد آور مي شود: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً. (کهف/46). نيکي هاي ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر واز نظر آرزوها بهتر است. و مانند شجره طيبه اي است که اصل آن ثابت و شاخه ها و فرع آن در آسمانها است. (ابراهيم/24) هرآنچه انفاق کنند يا هر عهد و نذري را که کرده باشند خداوند آن را مي داند و پاداش آن را مي دهد. البته براي کساني که به خود ستم مي کنند، و از اموال خود انفاق نمي کنند، ياوري نخواهد بود: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ. وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ (بقره/270).

 

بيشه بازدید : 56 دوشنبه 30 مرداد 1391 نظرات (0)
صفحه اختصاصي حديث و آيات قال الله تعالي : وَالباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وخَيرٌ أمَلاً ؛ حديث

قال الله تعالي : و نيكى‏هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و اميدوار كننده‏تر است .

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :با مرگ انسان ، رشته عملش قطع مى‏شود ، مگر از سه چيز : صدقه جارى (وماندگار) ، دانشى كه مردم از آن بهره‏مند شوند ، و فرزند نيكوكارى كه برايش دعا كند .

امام على عليه‏السلام :صدقه و وقف دو ذخيره‏اند ، آنها را براى روز خودشان (قيامت) وانهيد .

امام صادق عليه‏السلام :پيامبر خدا اموالى را صدقه داد و آنها را وقف كرد .

امام صادق عليه‏السلام : پيامبر خدا غنايم را تقسيم كرد . قطعه زمينى به على رسيد . على در آن زمين چشمه‏اى حفر كرد و چشمه به آب رسيد . . . حضرت فرمود : «اين صدقه (و وقفى) است كه آن را به طور قطعى (از ملك خويش) جدا كردم و به حاجيان خانه خدا و در راه‏ماندگان حجّ، مخصوص گردانيدم ؛ نه فروختنى است ، نه بخشيدنى و نه ارث بردنى .

بيشه بازدید : 64 دوشنبه 30 مرداد 1391 نظرات (0)

1. با احمق بحث نکنیم و بگذاریم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.

2. با وقیح جدل نکنیم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روح ما را تباه می‌کند.

3. از حسود دوری کنیم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنیم باز از زندان تنگ حسادت بیرون نمی آید.

4. تنهایی را به بودن در جمعی که ما را از خودمان جدا می کند، ترجیح دهیم.

5. از «از دست دادن» نهراسیم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.

6. بیشتر را بر کمتر ترجیح ندهیم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباری است.

7. کمتر سخن بگوییم که بزرگی ما در حرفهایی است که برای نهفتن داریم، نه برای گفتن.

8. از سرعت خود بکاهیم، که آنان که سریع تر می دوند، فرصت اندیشیدن به خود نمی دهند.

9. دیگران را ببینیم، تا در دام خویشتن محوری، اسیر نشویم.

10. از کودکان بیاموزیم، پیش از آن که بزرگ شوند و دیگر نتوان از آنان آموخت.

بيشه بازدید : 41 دوشنبه 30 مرداد 1391 نظرات (0)

مارتین سلیگمن روان‌شناس معروف و استاد دانشگاه پنسیوانیا، اشاره می‌کند که علم روانشناسی در طول قرن بیستم عمدتاً به اختلالات روانی از جمله اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی توجه کرد و از توجه به عواطف مثبت انسان غافل شد. بنظر او انسان دارای نیمه مثبت و نیم? منفی است و اکنون هنگام آن است که به جنبه‌های مثبت وجود انسان توجه شود و علاوه بر آسیب‌پذیری‌ها به توانمندی‌ها و استعدادهای انسان نیز توجه شود. در محور این نیمه مثبت، امید به آینده قرار دارد.

 

آدمی نیازمند امید به آینده است.

 

 از این رو باید روزنه‌های امید را کشف کرد و به انسان نشان داد. به این منظور سلیگمن رو به مذهب می‌آورد و برای نخستین بار باب فضائل را در علم روانشناسی می‌گشاید. او به جدال روان‌شناسی و دین در طول قرن بیستم خاتمه می‌دهد و این دو را در کنار هم و بعنوان یار و یاور هم و در خدمت انسان قرار می‌دهد. او راز شاد زیستن را در رضایت از گذشته و امید به آینده می‌داند. در این مقاله تلاش شده است بابی برای امید به آینده بر مبنای قرآن کریم گشوده شود.

 

یکی از مهمترین نیازهای روانی انسان امید به آینده است. ادام? زندگی منوط به امید به آینده است. امید به آینده به انسان انگیزه، شادابی و نشاط می‌دهد. امید واقعی با خیال‌پردازی‌های واهی متفاوت است. خوش خیالی‌های غیر واقع بینانه، موجب خسران و پشیمانی می‌شوند.

 

امید به آینده، با فلسفه زندگی رابطه دارد. کسانی که فلسف? زندگی خود را بر مبنابی پوچگرائی قرار می‌دهند، ناامیدی را به دیگران القا می‌کنند. فلسفه‌های ساخت ذهن بشر، زایند? ذهن محدودی هستند که بدون آگاهی از آینده، امید یا ناامیدی را القا می‌کند. این ادیان الهی هستند که می‌توانند نوید بخش امید به آینده در سایه ایمان، پرهیزکاری و عمل صالح باشند. تنها آفریننده از آینده خبر دارد و تنها اوست که می‌تواند به مؤمنان بشارت امید به آینده و به کافران انذار دهد. بنابراین امید به آینده به مشیت الهی مربوط می‌شود. مشیت الهی بر این قرار گرفته است که کسانی که در مسیر الهی قرار دارند، پیروزی و رستگاری را امید داشته باشند اما دیگر نمی‌تواند نوید بخش امید به آینده باشد. زیرا لذت پرستی در نهایت به پوچی منجر می‌شود انسان با ناگزیر باید لذت‌های مادی را رها کند.

بيشه بازدید : 50 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

«شما دانشگاهي ها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد؛ اگر انسان درست كرديد، مملكت خودتان را نجات مي دهيد.» «دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد.» «دانشگاه ها را مركز تربيت قرار دهيد؛ علاوه بر دانش، تربيت لازم است. اگر يك دانشمندي تربيت نداشته باشد، مضر است.» «دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براي خدا خوانده بشود. «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامي باشد، يعني در كنار تحصيلات، تهذيب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، يك كشوري را اينها مي توانند به سعادت برسانند.
»امام خميني همچنين مشاركت در عرصه هاي سياسي نظير انتخابات را بر دانشجويان واجب شمرده و پاسداري از نهضت و انقلاب اسلامي را وظيفه آنان مي داند و جدانشدن از بدنه مردم و حضور در قلب نهضت را شرط اين پاسداري اعلام مي كند.
نكته بسيار مهمي كه در بيانات حضرت امام خميني مي توان يافت و امروزه نيز اهميت مضاعفي يافته است؛ بحث اسلامي كردن دانشگاه و تربيت نيروي مومن و متعهد به انقلاب است. از آنجا كه در ديدگاه بنيانگذار انقلاب اسلامي خوبيها و بديهايي كه به يك ملت و كشور وارد مي شود در نتيجه تاثير دانشگاه و استقلال و وابستگي آن به قدرتهاي غرب و شرق است، فلذا اصلاح دانشگاه برابر با اصلاح يك كشور قلمداد مي شود و مهم ترين وظيفه اي كه در جهت اصلاح و اسلامي كردن دانشگاه متوجه اساتيد و دانشجويان است برداشتن موانع از سر راه و خارج شدن از بند وابستگي غرب و شرق است.
اسلامي كردن دانشگاه از ديد امام خميني نه به معناي تدريس صرف علوم اسلامي در دانشگاه است بلكه به معناي رهايي از قيد و بندهاي استعماري و به خودكفايي رسيدن در عرصه هاي علمي است. ايشان مي فرمايند:
«معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند، و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند. و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم.» امام خميني تنها مانع اسلامي كردن دانشگاه را وجود عناصري خودفروخته در آن مي دانند و مي فرمايند:
«اكثر ضربات مهلكي كه به اين اجتماع خورده است، از دست همين روشنفكران دانشگاه رفته اي [است] كه هميشه خود را بزرگ مي ديدند و مي بينند.» امام راحل راهكار برداشتن اين مانع را در ممانعت ملت از نفوذ اين گونه عناصر درون دانشگاه ها مي دانند و مي فرمايند:
«و بر ملت و دولت جمهوري اسلامي است در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد واختيار از دست نرود.»
در اين ميان اساتيد دانشگاه نقش بسزايي در تربيت دانشجويان چه از لحاظ علمي و چه از لحاظ اخلاقي دارند و مي بايست علم جهت دار همراه با تقوا به دانشجويان تعليم دهند.
«بايد به دانشگاه جهت داد مطلق تحصيل، ملاك نيست. اگر علم با جهت باشد امكان ندارد خلاف جهت ملت تجهيز شود.علم منهاي تقوا ولو علم توحيد بي فايده است.»
امام خميني همچنين سرلوحه قراردادن اسلام و احكام نجات بخش آن، تداوم راه انبياء و نهضتهاي انسان سازي آنها، شناساندن اسلام به مردم و معرفي قرآن و سنت و اهتمام براي پياده كردن طرح حكومت اسلامي را از اهم وظايف دانشجويان در حوزه اعتقادي مي دانند و معتقدند دانشجو مي بايست نسبت به جامعه خود مسئوليت داشته و براي از بين بردن نقشه هاي بين المللي در غيرسياسي كردن دانشگاه و دفاع از انقلاب و اسلام به قدر توان چه با قلم، چه باقدم و چه با گفتار مبارزه كند. ايشان همچنين بصيرت و غافل نبودن در برابر نقشه هاي دشمنان و نظر هوشمندانه داشتن به مسائل روز و آگاه سازي ملتها و حفظ پيوند با ملت را از الزامات پاسداري از اصول تغيير ناپذير« نه شرقي نه غربي» مي دانند و انسان سازي و ساختن همفكر و انسان فداكار و ممانعت از گرويدن دانشجويان به گروهك ها را لازمه حركت صحيح دانشگاه در تربيت دانشجويان برمي شمارند.
امروز نيز با گذشت 22 سال از رحلت جانگداز پير فرزانه انقلاب همين تاكيدات و همين مسائل بصورت پر رنگ تري در جامعه اسلامي ما رخ نمايانده است بويژه آنكه از ديد اين بزرگوار اصلاح و تحول سياسي مقدمه تحول فرهنگي و جايگزيني ارزشهاي الهي به جاي ارزشهاي طاغوتي است و از سوي ديگر اصلاح فرهنگ مقدم بر اصلاح امورات مادي مي باشد. آنچه در تفكرات امام خميني از اسلامي كردن دانشگاه آمده است امروز بيش از گذشته نياز به توجه و جديت از سوي دانشگاهيان دارد و اگر بتوانيم دانشگاه، اين نهاد موثر در سعادت يك كشور را به معناي واقعي اسلامي كنيم و از بند وابستگي غرب و شرق برهانيم؛ بطوري كه به فرموده حضرت امام محصول علمي دانشگاه مايحتاج و نياز جامعه را برآورنده كند، آن روز است كه به معناي واقعي دانشگاه اسلامي خواهيم داشت و در اثر آن هدف اسلام در سعادت مادي و معنوي بشر تحقق خواهد يافت.

منبع:کیهان

بيشه بازدید : 60 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

از اینرو در پایان این بخش متذكر مي‏گردم كه از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نه تنها علوم انسانی از فلسفه و عرفان تا علوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، هنر و ادبیات ارتباطی مستقیم با برخی مبانی و اصول اعتقادی و معنوی اسلام دارند بلكه حتی علوم طبیعی و ریاضی نیز ریشه در همین مبانی مابعدالطبیعی كه در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامی مطرح مي‏باشد، دارند(نه آنچنانكه صرفاً در قرون وسطی و گذشته به آن توجه مي‏گردید).

از اینرو معظم‏له در ارتباط با حوزه‏های علمیه نیز (كه مي‏تواند نقشی تعیین كننده در اسلامی كردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامی از فقه تا فلسفه و عرفان كه در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسی ولایت در برخی موارد، علمای علوم مذكور در تضعیف و مخالفت با یكدیگر اصرار مي‏ورزیدند داشتند ایشان در پیامی دیگر فرمودند"فقها، هنرپیشگان... كه در اینجا برخلاف سنت گذشته قایل به ارتباط میان "فقه و سینما" گشتند. چیزی كه در نظر بسیاری خود امری اعجاب آور و بی سابقه مي‏باشد و یا ایشان با طرح نقش عظیم "زمان و مكان" در اجتهاد و بدنبال آن با صدور فتاوای بزرگی در خصوص شطرنج، موسیقی و هنر خواستار تحولی جدید در عرصه نگاه سنتی و حوزوی حوزه‏های علمیه نسبت به مسائل مذكور و جدید بودند و همچنانكه قبلاً بیان گردید دنیای مغرب زمین بعد از تجربه چند قرن اندیشه‏های اومانیستی و الحادی در مخالفت با علوم دینی و الهی هم اكنون به جهت بروز بحرانهای بزرگی در عرصه تفكر و نیز اخلاق و سیاست با وجود فقر معارف مسیحی و دینی در آن سرزمین مجدداً متذكر لزوم تحقق پیوندی متعادل (نه آنچنانكه علمای مسیحیت مطرح مي‏كنند) میان همه علوم انسانی و حتی تجربی و طبیعی با برخی اصول مابعدالطبیعی و دینی و معنوی مي‏باشند كه جا دارد تدوین كنندگان اندیشمند و متعهد اسلامی در عرصه طرح و نقد مواد علمی، آموزشی و پژوهشی كشورمان با توجه به نكات مذكور به ایفای نقش بسیار بزرگ خود در عرصه مباحث علمی و دانشگاهی جمهوری اسلامی ایران و بلكه جهان بشری موفق گردند. در پایان مجدداً متذكر مي‏گردم برای اسلامی شدن دانشگاهها و تدوین علوم انسانی جدید بر اساس حقایق عالیه اسلامی در ابتدأ باید متوجه برخی مبانی و محورها و یا اساساً امكان تاسیس علوم انسانی جدید در مراكز علمی دانشگاهی و حوزوی در جمهوری اسلامی ایران و بلكه جهان معاصر گردید (كه ما در مباحث گذشته تا حدودی به بیان برخی از آنها مبادرت ورزیدیم) تا براساس وقوف و تذكر نسبت به آنها بتوانیم قادر به تاسیس و تدوین علوم انسانی و برخی مبانی فلسفی علوم تجربی و پایه موفق گردیم.

منبع : سايت شهيد آويني

بيشه بازدید : 40 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (1)

شما جنس مرغوب را در کادو مى پیچید، روى تلویزیون پارچه مى اندازید، کتاب قیمتى را جلد مى کنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمى دهید. بنابر این جلد وحجاب نشانه ارزش است . خداوند براى چشم که ظریف است و خطرات آنرا تهدید مى کند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمرکز فکر مردان که بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مى گردد. در کشورهایى که بى حجاب است نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مى کند. اسلام به خاطر حفظ حیا، کرامت و جلال ، جلوگیرى از تشتّت و هوسبازى و گسستن نظام خانواده حجاب را واجب فرموده . باید دانست که حجاب مانع تولید نیست ، بزرگترین صادرات ایران بعد از نفت ، قالى است که تولیدش به دست زنان با حجاب است . حجاب مانع تحصیل نیست صدها هزار دانشمند زن در کشور اسلامى ایران شاهد این ادعّاست حجاب آرم جمهورى اسلامى ایران است . دنیا انقلاب اسلامى ایران را باحجاب بانوان مى شناسد و ابرقدرتها از این نشانه پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند که چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامى بر سر درس تحمل نمى کنند.

بيشه بازدید : 59 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (1)

جنبش دانشجویی، عمل جمعی دانشجویان که زیرمجموعه جنبش‌های اجتماعی محسوب می‌گردد. این نوع حرکت، با ویژگی‌های خاص خودش به عنوان موثرترین فعالیت‌ها جهت اعتراضات و ایجاد تحولات در زمینه‌های گوناگون در تاریخچه نه چندان بلند مدت خود ایفای نقش کرده است.

جنبش به حرکتی جمعی گویند که داوطلبانه و یا بصورت برنامه ریزی شده روی می‌دهد و در آن قصد ایجاد تغییر و تحول وجود دارد، تحولی که می‌تواند در سطح فکر و اندیشه باشد تا دگرگونی نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی.

این حرکت پس از مدتی حالت سازمان یافته به خود گرفته، باعث ایجاد تشکیلاتی خواغهد گردید که دارای رهبری نه لزوماً منحصر باشد.

افراد شرکت کننده در جنبش دارای جهت گیری مشخص و اهداف معینی می‌باشند که بطور آهسته به یک حرکت منظم و منسجم تبدیل شده، تحت گفتمانی غالب بسوی اهداف و آرمانها حر کت می‌کند.

بنابراین پیداست که هر عمل جمعی افراد لزوماً جنبش نیست. و هر عمل جمعی دانشجویان را هم نمی‌توان جنبش دانشجویی نامید. ممکن است فعالیت جمعی دانشجویان در مقطعی جنبش محسوب نگردد و یا در مقاطع مکرر کوتاه مدت با فواصل زمانی زیاد شاهد جنبش دانشجویی باشیم. شکل متکامل آن حرکتی پیوشته است که در مفهوم جنبش بگنجد.

عمل جمعی دانشجویان می‌تواند شامل فعالیت‌های دانشجویی، تحرکات دانشجویی و مبارزاتدانشجویی باشد که می‌توانند جنبش نباشند. البته هر کدام از اینها می‌توانند قابلیت تبدیل به جنبش دانشجویی داشته باشند و زمینه ساز آن گردند. وجود سازمانهای دانشجویی و اتحادیه‌های دانشجویی نیز به هیچ وجه بیانگر وجود جنبش دانشجویی نیستند.

از جمله خصوصیات جنبش‌های اجتماعی که شامل جنبش دانشجویی می‌شود عبارتند از:

  • شبکه‌های تعامل غیر رسمی افراد و گروهها جهت ایجاد شرایط بسیج عمومی
  • ابتنا بر مجموعه‌ای مشترک از اعتقادات و تعلقات که موجب شکل گیری هویتی جمعی برای کل جنبش می‌شود
  • متمرکز بودن بر منازعات سیاسی و یا فرهنگی
  • استفاده در اعتراض عمومی در جریان حرکت

برای بررسی تاریخچه جنبش دانشجویی، اجباراً جریان پیوسته‌ای از حرکات و فعالیت‌های دانشجویی بایستی بررسی شود که شامل نشان دادن فراز و فرودهاست و تنها در مقاطعی عنوان جنبش را یدک می‌کشد.

در جنبش دانشجویی هم مجموعه‌ای از دانشجویان بصورت داوطلبانه حرکتی جمعی را برای ایجاد تغییر و تحولات در دانشگاه و جامعه صورت می‌دهند. تغییراتموردنظر ممکن است در حیطه‌های مختلف فرهنگی، ارزشی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد.

جنبش دانشجویی، کوششی است در راستای رسیدن به هداف و آرمانهای مشترک، که با شبکه‌های تعامل غیررسمی انجام می‌شود. این حرکت، رهبری مشخصی ندارد و معمولاً دارای رهبری چندسر از سلولهای مختلف است.

باورها و تعلقات خاص مشترک جنبش دانشجویی است که سبب شکل گیری هویت جمعی دانشجویی گردیده، سبب انسجام و همبستگی موثر و کارامد در جهت فعالیت‌های سیاسی می‌شود.

 

بيشه بازدید : 62 سه شنبه 24 مرداد 1391 نظرات (0)

اشاره

«
تفکرخلاق» و «استفاده بهینه از اوقات»، دو ویژگی مهم جوان نوآور به‌شمارمی­آید. ارتباط این دو عامل با هم و بهره­گیری هم‌زمان از فکر و وقت، سهمبسزایی در رشد اندیشه، بارور شدن استعداد و نوآوری و شکوفایی جوانان دارد. بسیاری از اختراعات و اکتشافات، به وسیله دانشمندان و اندیشمندانی صورتگرفته است که به عنصر تفکر و تقویت و رشد آن و نیز مدیریت زمان و اهمیتاوقات عمر و استفاده بهینه از آن توجه کافی داشته­اند. این دو سرمایه بزرگزندگی، از نعمت­های بزرگ خداوند است که به کارگیری درست آنها، رشد و تعالیفرد و جامعه را رقم خواهد زد. از این رو، در ادامه بحث ویژگی­های جواننوآور، در این مقاله به تفکر و استفاده از وقت می­پردازیم.


-1
تفکر خلاق
اهمیت تفکر

تفاوتاساسی انسان با دیگر آفریده­ها، بُعد اندیشگی و تفکر اوست. این وجه تمایزتا آنجا اهمیت دارد که اگر از انسان گرفته شود، او در ردیف حیوانات قرارخواهد گرفت. به قول مولانا:

ای برادر تو همه اندیشه‌ای

مابقی خود استخوان و ریشه‌ای

سعادتانسان در گرو استفاده صحیح از این نیروی خدادادی است و تفکر بر مبنایسفارش­ها و دستور ادیان الهی، چون بالی نیرومند است که انسان با آنمی­تواند به قله سعادت و کامیابی و بهره­وری دنیوی و اخروی برسد.

درآیات بسیاری از قرآن کریم، انسان­ها به تعقل و تفکر فراخوانده شده­اند. آیات قرآن با توجه به ویژگی­های فکری انسان و دامنه نامحدود و بی‌کران آن،موضوعات گوناگونی را هدف اندیشیدن قرار داده است. در برخی آیات الهی،انسان‌ها به تفکر درباره خداوند و صفات او و عظمت و پیچیدگی­هایآفریده‌هایش دعوت شده­اند. آفریده­های زمینی و آسمانی، مانند گوناگونیرنگ­ها، شب و روز، تحول در طبیعت و زنده شدن زمین پس از مرگ، حرکت بادها،ستارگان، دریا و موجودات آن، پدیده­های جانوری و گیاهی و ...، از مصادیقیهستند که در قرآن کریم قابل تأمل و تفکر دانسته شده­اند. همچنین پیامبراعظم‌(ص) و پیشوایان دین‌(ع) در سخنانی ژرف و پر مغز، تفکر و جایگاه وفایده­های آن را بیان کرده­اند. در این احادیث، ساعتی اندیشیدن، بهتر از یکسال عبادت به‌شمار آمده است.[1] اندیشه، موجب به بار آمدن حکمت وصیقل‌دهنده خرد معرفی[2] و اندیشیدن در ملکوت آسمان‌ها و زمین، عبادتمخلصان دانسته شده است.[3]


جوان متفکر و نوآور

یکیاز ویژگی­های جوان نوآور، دارا بودن تفکر صحیح است. اساساً اندیشیدن،زیباترین و بامعناترین پدیده زندگی است و در موفقیت‌های زندگی نقش ویژه­ایدارد. در این میان، جوانان که از خود شور و علاقه زیادی نشان می‌دهند،جایگاه ویژه­ای دارند. آنان مایلند از تأثیر فکر در حل مشکلات و مسائلپیچیده­ای که در برابرشان است، آگاه شوند و به عبارت دیگر، از کارآیی نیرویتفکر در تعیین مسیر و راهشان آگاهی یابند و یاری گیرند.

منظور ازتفکر، ارتباط دادن افکار با یکدیگر به منظور دست‌یابی به مفهوم کلی یاراه‌حلی برای یک مسئله است.[4] از نظر علامه طباطبایی(ره)، واژه فکر بهمعنای نوعی سیر و مرور بر معلومات موجود خاص در ذهن است تا شاید از مرور درآنها و در نظر گرفتن آن، نادانسته­هایی برای انسان کشف شود.[5]

تفکرخلاق می‌کوشد با بررسی راه­های گوناگون یک امر یا مسئله، بهترین راه رابرگزیند و درصدد یافتن راه­های بیشتری برای حل آن مسئله است. در تفکر خلاق،به هرچیزِ به ظاهر بی‌ارتباط نیز توجه می­شود و از یک قالب خاص خارجمی­گردد. یکی از ویژ­گی‌های جوانان، استقلال‌خواهی آنان است که اگر بهاستقلال فکری بینجامد و به درستی هدایت شود، به تفکر منطقی و صحیح که در حلمسائل و نوآوری نقش مؤثر دارد، منجر خواهد شد.

امام علی‌(ع) درسخنی حکیمانه، مردم را به ابتکار و نوآوری سفارش می­کند و می­فرماید: «عَلَیْکُمْ بِالدِّرایاتِ لا بِالرِّوایاتِ؛ شما را به درک و فهم عمیقسفارش می­کنم؛ نه به نقل از دیگران.» [6] این سخن، در حقیقت دعوت به تفکرعمیق و منطقی است که می­تواند مفاهیم و اندیشه­های کاملاً جدید ایجاد کند واصلاحات درخشانی در نظام‌های موجود پدید آورد.

بيشه بازدید : 66 دوشنبه 23 مرداد 1391 نظرات (0)

امروز مسئله بزهكاری نوجوانان و جوانان به صورت یكی از حادترین مسائل اجتماعی جوامع مختلف درآمده است. پیدایش جوامع و ارتكاب جرم از آغاز با یكدیگر همراه بوده اند. زیرا از روزی كه افراد دور هم جمع شده و تشكیل جامعه داده اند جرم نیز با آنان همراه شده و گسترش یافته است. رسوخ بزهكاری در میان نوجوانان و جوانان كه سازندگان اجتماع فردا هستند و ریشه دار شدن آن موجب بیم و نگرانی بیشتری شده است.
اجتماعی را نمی توان یافت كه در آن جرم وجود نداشته باشد. «لاكاساین» می گوید: «بزهكاری یك میكروب اجتماعی است. این میكروب در محیطی كه آمادگی پروراندن تبهكار نداشته باشد بروز نكرده و جرمی اتفاق نمی افتد.» بررسی های مختلف نشان داده است كه محیط خانواده رابطه مستقیمی با بروز رفتار بزهكارانه و انحرافی دارد.بزهكاران اغلب دارای والدینی نامناسب و محیط خانوادگی متشنج و ازهم گسیخته هستند. این افراد اغلب در برابر والدین مقاومت می كند. به طور كلی این افراد كسانی هستند كه بالقوه نیروی بزهكارانه فراوانی در وجود خود دارند.اما اینكه این نیروها روزی به بالفعل تبدیل شوند بستگی به طرز رفتار والدین و سایر افراد خانواده و محیط اجتماعی كه در آن قرار می گیرند، دارد. وضع خانوادگی و محیط عاطفی عوامل بسیار مهمی در بروز بزهكاری است. وقتی كه در خانواده ای همبستگی بین افراد وجود نداشته باشد و فرد فاقد روابط عاطفی صحیح باشد، بروز رفتارهای بزهكارانه قابل پیش بینی است. از دیگر عوامل مهم در بروز رفتارهای بزهكارانه فقر و شرایط سخت زندگی است.
اختلافات والدین نیز آثار بسیار سویی در فرد بر جای می گذارد. در واقع ریشه رفتارهای بزهكارانه نوجوانان و جوانان را می توان در همین تنش های خانوادگی دانست. محرومیت از والدین نیز می تواند شرایطی را به وجود آورد كه زمینه مساعدی برای بروز بزهكاری باشد. از طرفی وجود والدین معتاد یا داشتن خواهر یا برادری كه رفتارهایی بزهكارانه دارد خطر افزایش بزهكاری را در اعضای جوان خانواده افزایش می دهد. این گونه خانواده ها مهارت های تربیتی لازم جهت فرزندپروری را ندارند، و خود زمینه ای برای بروز رفتارهای منحرف ایجاد می كنند.
بعد از خانواده مهم ترین محیط تربیتی مدرسه است كه در واقع یكی از مراكز مهم اجتماعی كردن فرد بعد از خانواده به شمار می آید. متاسفانه مدارس ما آموزش های ضروری از جمله آموزش مهارت های زندگی را به افراد نمی دهند، بنابراین جوانان توانایی های لازم را برای روبه رو شدن با مسائل زندگی ندارند. آموزش درس های بی محتوا كه نتیجه ای جز اتلاف وقت ندارند. جوان با این آموزش ها غیرمفید و با تحمل استرس های بسیار زیاد بعد از پیروزی بر غول كنكور وارد دانشگاه می شود. در محیط دانشگاه نیز همین آموزش های غیرضروری تكرار می شود و در نتیجه منجر به دلزدگی و سرخوردگی جوان پس از فارغ التحصیلی می شود و به دلیل عدم دستیابی به شغل و حرفه مناسب و دلخواه سبب فرار آنها از درس و كلاس، بیكاری، عقب ماندگی و كشیده شدن به كارهای كاذب و یا انحرافات مختلف می شود.
همان گونه كه می دانیم جوانی دوره بحران و زمان شورش است. تمایلات جنسی در این دوره افزایش می یابد و اگر تحریك یا منع شود، احتمالا به تمایلات شدیدتر منتهی می شود و گاه به انحراف جنسی می انجامد. از طرفی بحث تفریح و سرگرمی جوانان نیز مطرح است رسانه ها از جمله سینما، ویدئو و ماهواره تغییراتی را در ارزش ها ایجاد كرده اند. این تغییرات موجب عدم پذیرش رفتارهای جوانان توسط والدین می شود.
نظارت خانواده بر دوستان و محیط های انتخابی كه جوان در آنها رفت و آمد می كند می تواند در مواقعی كه فرد در معرض خطر قرار می گیرد كمك شایانی باشد. توجه داشته باشیم كه نظارت و كنترل با هم تفاوت بسیاری دارند، اگر فرد احساس كند كه توسط والدین كنترل می شود و مدام زیر ذره بین آنها قرار دارد، مقاومت خواهد كرد و مسائل و مشكلات خود را نزد آنان بیان نمی كند.
از طرفی در مدارس و دانشگاه ها نیز باید آموزش های مفیدی ارائه شود تا جوان دچار سردرگمی و سرخوردگی نشود. بحث اشتغال جوانان مسئله بسیار مهمی است. زیرا بیكاری منشاء مشكلات بسیاری از جمله مشكلات رفتاری و بزهكاری است كه در این زمینه دولت نیاز به برنامه ریزی های بلندمدت دارد.
وسایل ارتباط جمعی نیز در بروز بزهكاری از اهمیت ویژه ای برخوردارند در مورد امور جنسی و خشونت و پرخاشگری رسانه ها تاثیر زیادی بر جوانان دارند. نمایش فیلم های خشن و وحشیانه و صحنه های هیجان انگیز در افزایش كج روی ها تاثیر بسزایی دارند.
بحث قدیمی اوقات فراغت جوانان با وجود آنكه بارها به آن پرداخته شده است اما متاسفانه هنوز كاستی های چشمگیری ملاحظه می شود. جوانی كه نتواند هیجانات خویش را از راه سالم تخلیه كند به راه های ناسالم تخلیه هیجانی روی می آورد. یكی از این راه ها خلافكاری های مربوط به رانندگی است. جوان به دنبال جنب و جوش و فعالیت است و به دلیل نبودن محیط مناسب، عرصه خیابان ها و بزرگراه ها را مكانی برای رسیدن به این نیاز طبیعی خویش می یابد. سرعت و سبقت، مزاحمت برای عابران پیاده در كوچه و خیابان یا صف ایستادگان كنار خیابان، سوار كردن مسافر به قصد آزار و بسیاری از این موارد كه بارها و بارها شاهد آن بوده ایم.
توسعه امكانات در روستاها و شهرهای دورافتاده نیز به كاهش مهاجرت ها می انجامد. كاهش مهاجرت، كاهش حاشیه نشینی را به همراه خواهد داشت و بدین ترتیب از بروز جرم و جنایت پیشگیری خواهد شد.

بيشه بازدید : 135 دوشنبه 23 مرداد 1391 نظرات (0)

«کسی که صبح کند و در اندیشه اش، اهتمام به امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.» (نهج الفصاحه، ص 604)

چنانچه انضباط اجتماعی را به حس وظیفه شناسی فرد نسبت به جامعه تلقی نماییم، بررسی آثار و پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی، یک ضرورت منطقی تلقی شده و جستجوی راه کارها و شیوه های عملی تحقق این پدیده، گام بعدی محسوب می شود. برخی از اندیشمندان، تعلیم و تربیت را بازتاب جامعه می دانند و بر این اساس معتقدند که هرگونه تغییری در فرهنگ و تربیت، باید برخاسته از تحولات اجتماعی باشد. عده ای دیگر، با خوشبینی واقع گرایانه ای، بر این باورند که میان جامعه و تعلیم و تربیت، تعامل روشنی وجود دارد و تحولات فرهنگی و اجتماعی لازم و ملزوم یکدیگرند.

 اگر بخواهیم رابطه این دو را دقیق تر توصیف کنیم، باید بپذیریم که تحولات فرهنگی و تربیتی یکی از اهداف چهارگانه تربیت است یکی از صاحب نظران فلسفه تعلیم و تربیت، مسئولیت پذیری مدنی را از محورهای عمده تربیت می داند و آن را شامل عناصر زیر تلقی می کند:

 1- نیاز به عدالت اجتماعی 2- فعالیت مؤثر اجتماعی 3- فهم و درک اجتماعی 4- داوری انتقادی 5- مدارا و سازگاری 6- استفاده از علم و دانش در امور اجتماعی 7- درک اصول حفاظت محیط زیست 8- از خودگذشتگی در راه حکومت مردم سالاری.

انضباط اجتماعی، آثار گسترده و بادوامی بر فرد و جامعه دارد. رهبر معظم انقلاب در یکی از پیام های خویش تحقق انضباط اجتماعی و وجدان کاری را لازمه یک جامعه موفق، سربلند و برخوردار از عزت و اقتدار تلقی کردند. این آثار در جنبه های فردی مشتمل بر پیوند وظیفه شناسی اجتماعی و صداقت و درستکاری، رشد قابلیت ها و در جنبه های اجتماعی، موجود همدلی با نسل های آینده، توسعه مشارکت های مدنی و بهبود مناسبات و پیوندهای مردمی می شود.

حال پرسش اساسی، این است که چگونه می توان جوانان را به انضباط اجتماعی علاقه مند ساخت؟

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 116
  • بازدید ماه : 131
  • بازدید سال : 287
  • بازدید کلی : 11,890
  • کدهای اختصاصی