loading...
افق (آينده ايران..)

بيشه بازدید : 58 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

وقف در میان مسیحیان

زندگي بشر هر روز رو به کمال است دانشمندان با کمک ثروتمندان در فکر اين هستند که بتوانند مشکلي از مشکلات بشر را حل و فصل نمايند که کوچکترين آن ساده و آسان کردن زندگي از نظر تهيه مايحتاج و احتياجات اوليه زندگي است برخي نيز در فکر بهبود زندگاني ديگران هستند و از چيزهاي مادي صرفنظر کرده و صرفاً براي رضاي خدا دامن همت به کمر مي زنند تا درماندگان را ياري کنند.
در دنياي مترقي غرب، بعد از جنگ جهاني دوم که همه جا ويران شده بود **زيرنويس=مصطفوي رجالي/1351.@ و... عده اي به اين فکر افتادند که به ياري نيازمندان بشتابند. از طرفي هم از جنبه هاي مادي، عموم بازماندگان در سطح ضعيفي بودند و از طرف ديگر براي اينکه اين امر براي رضاي خدا انجام گيرد، عده اي روحاني مسئوليت کار را به عهده گرفتند و ديگران را نيز تشويق کردند تا به اين امر همت گمارند پس تنها راه شکرانة سلامت خويش را در اين دانستند که به ياري ديگر بازماندگان جنگ بشتابند.
پس مبدأ و منشأ و انگيزة اصلي کارهاي خير در اروپاي فعلي، جنگ جهاني دوم بوده است و بعد از جنگ نيز اين طرز فکر توسط روحانيون آنها ادامه پيدا نمود. البته لازم به ذکر است که پيدايش اين فکر در روحانيون اروپا انگيزه اي جز تعليمات حضرت مسيح نداشته است.
در کتاب انجيل مسيحيان آمده است که:
يوحنا گفت: **زيرنويس=www.irib.ir.@ اي معلم! آيا به من رخصت داده مي شود که سخني بگويم؟ يسوع در جواب فرمود: هزار بگو، زيرا چنانکه بر انسان واجب است که اموال خود را در خدمت خداي صرف کند، همچنين واجب است بر او که تعليم را صرف نمايد، بلکه اين واجب تر است بر او، زيرا سخن را توانايي براين بود که نفسي را وادار کند بر توبه در حيني که اموال نمي تواند بر مرده زندگي را برگرداند. بنابراين هر کس قدرت داشته باشد بر مساعدت فقيري و او را مساعدت ننمايد تا آن فقير بميرد، پس او قاتل است. ليکن قاتل بزرگ تر همان کسي است که با سخن خداي قدرت دارد بر برگردانيدن گنهکار به توبه و برنگردانده بلکه مي ايستد، چنانکه خداي مي فرمايد: مثل سگ گنگ، پس دربارة اينان خداي مي فرمايد: اي بنده خيانت پيشه کار، نفس خطاکاري را که هلاک مي شود از تو مطالبه مي کنم، زيرا سخن مرا از او کتمان نمودي. **زيرنويس=فصل صد و نود و هشتم/ص 130.@.
در ذيل به نمونه هايي از وقف در کشورهاي مسيحي نشين اشاره مي گردد:

وقف در کشور فرانسه

www.irib.ir.
امروزه در قانون کشور فرانسه نوعي از تصرفات مالي وجود دارد که شبيه وقف اولادي است. طبق قانون، پدر اجازه دارد، مالي را به فرزندانش ببخشد و يا به نفع او وصيت کند که در حال حياتش، خودش از آن منتفع شود و بعد از مرگش، به اولادش يا برادرش منتقل گردد. قانون فرانسه از اين عمل حقوقي تحت عنوان «هبه منتقله» نام مي برد و متارف آن نيز در قانون فرانسه تصريح شده است، قانون اين نوع وقف را چنين تعريف کرده است. وقف بر امور خيريه عبارت است از اختصاص دادن مال معيني از دارايي و سرمايه، براي هميشه به عمل خير، اعم از آنکه عام باشد يا خاص.
اهداف چنين وقفي عبارت است از:
الف: انجام عمل مخصوص مانند مراسم دعا، يا شرابخواري براي آرامش روح متوفي، و يا ايجاد صندلي ويژه ايي (کرسي خاصي) در معبدي براي متوفي و خانواده اش که ثواب اين اعمال، به شخص متوفي برسد.
ب: انجام عملي براي اهداف عمومي: مانند احداث بيمارستان، نوانخانه يا مدرسه که چنين وقفهاي عامي به دو صورت تحقق مي يابد:
1- گاهي تنها با انشاي واقف، وقف محقق نمي شود، و بلکه يک شخصيت حقوقي، نظير دولت، يا مدير يک موسسه عام المنفعه مانند بيمارستان، بايد با اجازه قانون آنرا تنفيذ نمايد. مانند آنکه به بيمارستان مبلغي پول اختصاص يابد و يا از عوايد ملک موقوفه اي کرسي ويژه اي در مدرسه اي ايجاد گردد، در اين صورت اگر بيمارستان يا مدرسه محل واقف را مجاز اعلام کردند وقف محقق مي شود و گرنه باطل مي گردد.
2- گاهي هم مالکي از دارايي خود مي تواند موسسه خيريه ايي را به وجود آورد، و آنرا شخصاً اداره کند و از مقام هاي مربوط نظير اداره ثبت يا اشخاص حقوقي بخواهد که شخصيت حقوقي براي آنها قائل شود و اموالي را به آن اختصاص دهد. اين نوع موسسه ها پس از احراز شخصيت حقوقي مي توانند بخشش هاي ديگران را نيز، بپذيرند.

وقف در حقوق انگلوساکسون (حقوق قديم انگلستان و آمريکا)

www.irib.ir.
نظام انگلوساکسون امروزه نوعي از تصرفات مالي را ميشناسد که تحت نام تراست معروف استو خلاصه تعريف آن چنين است: مالي را در اختيار شخص معيني گذاشتن تا آنرا به مصرف شخص ديگري برساند.(عوايد مال مذکور را صرف احتياجات اين شخص کند.) شخص صاحب اختيار را امين و يا وصي و شخص دوم را مستفيذ و يا مستحق مينامند. رابطه شخص امين يا وصي با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق يا مستفيذ، تراست ناميده مي شود که نه مالک آن مال است و نه مي تواند آنرا تمليک کند و حتي خود امين و يا وصي نميتواند از آن مال استفاده ببرد، و نه ميتواند آنرا تمليک کند به نحوي که مالکيت عين از مالکيت منافع جدا ميشود.

وقف در ميان آلمانيها

آلمانيها نظام مالي ويژه اي دارند که با اصل فکر وقف و شکل آن شباهت نزديک دارد. مالک، مال خودش را براي مدت معيني و يا تا انقراض تسلسل خانواده اي به يک خانواده اختصاص ميدهد. گاهي تمام افراد خانواده، در نظر گرفته ميشود و گاهي بعضي از آنان و گاهي در درجه اول پسران و در درجه دوم دختران منظور ميشوند. خلاصه در بيان ترتيب طبقات مستحقان روش هاي مختلفي دارند، و به طور کلي ملک وقف فروخته نم يشود و مورد بخشش واقع نميگردد و به ورثه منتقل نميشود و مستحق (موقوف عليه) بهره اي از آن ندارد به جز از در آمدش و حکم انتقال اين حق انتفاع به ورثه منتفع، احکام ويژه اي دارد(جداي از مقررات ارث). وارث، مال يا حقي را از مورث خود دريافت مي کند، ولي مستحق از واقف (مؤلف).

وقف در ميان عراقي هاي قديم (مسيح)

عراقي هاي قديم در تمدن بابل با انواعي از تصرفات مالي که شبيه وقف بود آشنا بودند. (با نوعي از حق انتفاع آشنا بودند). پادشاه زميني از اماکن خودش را در اختيار بعضي از کارکنان خود مي گذاشت تا از در آمد آن بهره بگيرد بدون آنکه مالک زمين شود و يا بتواند آن را به ديگري منتقل نمايد. همين حق به ورثه منتفع نيز به حکم قانوني به ترتيبي که در قانون تعيين مي کرد منتقل مي گرديد.

وقف در ميان روميان

روميان با نظام موسسه هاي کنيسه و موسسه هاي خيريه آشنا بودند. اين موسسه ها به اداره فقيران و ناتوانان مي پرداخت البته اموالي به اين موسسات اختصاص مي يافت تا به فقرا و ناتوانان برسد. روميان عقيده داشتند که اشياء مقدسه، اشيايي هستند که بنا به سنن مذهبي و تشريفات و مقرراتي که توسط کاهنان وضع و اجرا مي شد به خدا اختصاص مي يافت، مانند معابد، نذور، هدايا و امثال ممنوع البيع و الرهن که کسي حق نداشت آنها را تمليک کند زيرا چيزي که به خدا تعلق دارد قابل تمليک نيست و مملوک خدا، مملوک انسان نمي شودو....

وقف در ميان مصريان قديم

«مردم مصر در قديم با فکر وقف اجمالاً آشنا بودند. املاکي بر خدايان، معبد ها و مقبره ها اختصاص مي يافت تا در آمد آنها به مصرف تعميرات، نوسازي، اقامه مراسم و خرج کاهنان (رهبران ديني) و خادمان برسد. و اين گام به قصد تقرب به خدايان برداشته مي شد. امروزه در موزه مصر الواحي وجود دارد که حاکي از مطلب فوق الاذکر است. از قديمي ترين آنها لوحه شماره 72 است(راهنماي ماسيرو) در اين لوح نقوشي وجود دارد که از وقف املاک براي برخي از کاهنان در خانواده چهارم حکايت مي کند(سلسه چهارم فراعنه مصر) اين لوح در فهرست موزه با شماره 8432 آمده است. (نشريه وزارت اوقاف بين الماضي و الحاضر به اين لوح اشاره کرده است».
باز تاريخ براي ما بازگو مي کند که رمسيس دوم، املاک فراواني به معبد ابيدواس بخشيد، و مراسم ويژه اي برپا کرد. به منظور تملک آن املاک با حضور جمع کثيري از مردم، تا مردم در اين امر خير از وي پيروي نمايند. (تاريخ قانون مصر قديم از دکتر شفيع، شحانه، ص 90 به بعد).
مردم مصر قديم با بهترين شکل وقف اولادي آشنا بودند. اعيان املاک، حبس مي شد، و درآمد آنها به خانواده و اولاد واقف اختصاص مي يافت. و اين حق بعد از آنها به اولادشان مي رسيد تا از عوايد آنها برخوردار شوند و حق انتقال اعيان املاک را به غير نداشتند. مصريان قديم با نظار توليت نيز آشنا بودند. اداره اموال موقوفه را به پسر بزرگتر از هر طبقه واگذار مي کردند. در اسناد وقف به صراحت از نقل و انتقال موقوفه منع شده است.
اخيراً سندي از شخصي به نام متي از خانواده پنجم پيدا شد که اين شخص مؤسسه اي به نفع فرزندانش در قالب هبه بوجود آورده و در آن به پسر بزرگتر دستور داده که از عوايد آن موسسه به برادرانش بدهد و اموال قابل نقل به احدي نيست و اداره آن هميشه با پسر بزرگتر از طبقات موقوف عليهم است.
بررسي اين مطالب به خوبي نشان مي دهد که مردم در آئين مسيحيت با اين امر خداپسندانه در قالب وقف، بخشش و هبه و... آشنا بوده براي آن ارزش ويژه اي قائل مي شدند و سينه به سينه به آيندگان منتقل گرديده است.
دريغ و آه که خيرات و مبرات بر اطلاق روي بتراجع نهاده است، خوبي و نيکوکاري از اين جهان رخت بربسته است، همه در انديشه امروز، از فکر آينده بدور افتاده، همه لذت ها و خوشيهاي آني را بر امن و آسايش آتي مزيت و برتري دهند، نه در انديشه اعقاب و اخلاف خود، و نه در انديشه اعقاب و اخلاف خود، و نه در فکر بشريت و آسايش نوع خود، نهايت آمال و آرزوي خود را نيل به خوشيهاي آني دانند، نه از انسانيت بهره و نه از تعاون و کمک به همنوع خود طرفي بربسته اند، اموال و ثروت آن نيک مردان و خوش خوياني که همواره کمک به نوع را وجة همت خود قرار داده اند و هستي خود را در راه بقاء و پايداري نوع فنا کردند، بمانند لشکر تاتار و بيدادگران مغول به چپاول و يغما بردند و در زشت ترين راهها به مصرف رساندند، لاجرم مردان نيکوکار و خيّر روزگار را بدبين و بي اعتقاد کردند و تو خود داني که چقدر فرق است بين آن نيک مردان خدا که با دلي پاک و نيتي خالص نتيجه کار و تلاش زندگي خود را با داشتن اعقاب و اخلاف در مسيري قرار دهند که خير و خوشي جامعه انساني است، در راه دانش، در راه بينش، در راه خدمات عمومي، در راه اطعام فقرا و مسکينان، در راه معابد و مساجد. و بين آن از خدا بي خبران و آنانکه از انسان و انسانيت بسي بدورند، که بدون پروا و واهمه و بدون توجه و نظر واقف، به اصل و فرع، آنرا در مصارف شخصي به بدترين وجهي مصروف دارند و خود را برگزيده و نماينده نوع انساني معرفي کنند.
مسأله وقف در دين اسلام از مسائل امضايي است نه تأسيس، و تأئيد و امضاي همان امري است که در اديان و مذاهب ايران معمول بوده است و قرنها قبل از اسلام بدان عمل مي شده است.
وقتي دقيقاً به کارهاي خير ونيک بنگريد، در مي يابيم که اين انبياء هستند که در رأس اين امور خدا پسندانه بوده و امور مادي بشر را اداره مي کرده اند، پس دين مبين اسلام که اکمل جمله اديان است از اين جهت نيز بر ديگر آنان مزيتي دارد و آن ايجاد موقوفات براي چنين روزهايي است.
گذشتگان خيرانديش چون تصور مي کردند بر اثر عقايد ديني و مذهبي کسي حاضر نخواهد شد دست به موقوفات گذاشته و آنها را بصورت املاک شخصي درآورند، در فکر ضبط و ثبت آنها بصورت امروزي نبودند و بهمان وقف هاي معمولي اکتفا کردند، اگر چه بيشتر عوايد اين موقوفات صرفه امور خيريه گشت اما باز بودند افراديکه دست تطاول به املاک وقف دراز کردند و آنها را به نام خود يا افراد خانواده خود تصاحب نمودند.

سایت : راسخون

برچسب ها وقف , ملل , ديگر , گذشته ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 143
  • بازدید ماه : 158
  • بازدید سال : 314
  • بازدید کلی : 11,917
  • کدهای اختصاصی