loading...
افق (آينده ايران..)
بيشه بازدید : 50 شنبه 28 مرداد 1391 نظرات (0)

«شما دانشگاهي ها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد؛ اگر انسان درست كرديد، مملكت خودتان را نجات مي دهيد.» «دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد.» «دانشگاه ها را مركز تربيت قرار دهيد؛ علاوه بر دانش، تربيت لازم است. اگر يك دانشمندي تربيت نداشته باشد، مضر است.» «دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براي خدا خوانده بشود. «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامي باشد، يعني در كنار تحصيلات، تهذيب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، يك كشوري را اينها مي توانند به سعادت برسانند.
»امام خميني همچنين مشاركت در عرصه هاي سياسي نظير انتخابات را بر دانشجويان واجب شمرده و پاسداري از نهضت و انقلاب اسلامي را وظيفه آنان مي داند و جدانشدن از بدنه مردم و حضور در قلب نهضت را شرط اين پاسداري اعلام مي كند.
نكته بسيار مهمي كه در بيانات حضرت امام خميني مي توان يافت و امروزه نيز اهميت مضاعفي يافته است؛ بحث اسلامي كردن دانشگاه و تربيت نيروي مومن و متعهد به انقلاب است. از آنجا كه در ديدگاه بنيانگذار انقلاب اسلامي خوبيها و بديهايي كه به يك ملت و كشور وارد مي شود در نتيجه تاثير دانشگاه و استقلال و وابستگي آن به قدرتهاي غرب و شرق است، فلذا اصلاح دانشگاه برابر با اصلاح يك كشور قلمداد مي شود و مهم ترين وظيفه اي كه در جهت اصلاح و اسلامي كردن دانشگاه متوجه اساتيد و دانشجويان است برداشتن موانع از سر راه و خارج شدن از بند وابستگي غرب و شرق است.
اسلامي كردن دانشگاه از ديد امام خميني نه به معناي تدريس صرف علوم اسلامي در دانشگاه است بلكه به معناي رهايي از قيد و بندهاي استعماري و به خودكفايي رسيدن در عرصه هاي علمي است. ايشان مي فرمايند:
«معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند، و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند. و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم.» امام خميني تنها مانع اسلامي كردن دانشگاه را وجود عناصري خودفروخته در آن مي دانند و مي فرمايند:
«اكثر ضربات مهلكي كه به اين اجتماع خورده است، از دست همين روشنفكران دانشگاه رفته اي [است] كه هميشه خود را بزرگ مي ديدند و مي بينند.» امام راحل راهكار برداشتن اين مانع را در ممانعت ملت از نفوذ اين گونه عناصر درون دانشگاه ها مي دانند و مي فرمايند:
«و بر ملت و دولت جمهوري اسلامي است در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد واختيار از دست نرود.»
در اين ميان اساتيد دانشگاه نقش بسزايي در تربيت دانشجويان چه از لحاظ علمي و چه از لحاظ اخلاقي دارند و مي بايست علم جهت دار همراه با تقوا به دانشجويان تعليم دهند.
«بايد به دانشگاه جهت داد مطلق تحصيل، ملاك نيست. اگر علم با جهت باشد امكان ندارد خلاف جهت ملت تجهيز شود.علم منهاي تقوا ولو علم توحيد بي فايده است.»
امام خميني همچنين سرلوحه قراردادن اسلام و احكام نجات بخش آن، تداوم راه انبياء و نهضتهاي انسان سازي آنها، شناساندن اسلام به مردم و معرفي قرآن و سنت و اهتمام براي پياده كردن طرح حكومت اسلامي را از اهم وظايف دانشجويان در حوزه اعتقادي مي دانند و معتقدند دانشجو مي بايست نسبت به جامعه خود مسئوليت داشته و براي از بين بردن نقشه هاي بين المللي در غيرسياسي كردن دانشگاه و دفاع از انقلاب و اسلام به قدر توان چه با قلم، چه باقدم و چه با گفتار مبارزه كند. ايشان همچنين بصيرت و غافل نبودن در برابر نقشه هاي دشمنان و نظر هوشمندانه داشتن به مسائل روز و آگاه سازي ملتها و حفظ پيوند با ملت را از الزامات پاسداري از اصول تغيير ناپذير« نه شرقي نه غربي» مي دانند و انسان سازي و ساختن همفكر و انسان فداكار و ممانعت از گرويدن دانشجويان به گروهك ها را لازمه حركت صحيح دانشگاه در تربيت دانشجويان برمي شمارند.
امروز نيز با گذشت 22 سال از رحلت جانگداز پير فرزانه انقلاب همين تاكيدات و همين مسائل بصورت پر رنگ تري در جامعه اسلامي ما رخ نمايانده است بويژه آنكه از ديد اين بزرگوار اصلاح و تحول سياسي مقدمه تحول فرهنگي و جايگزيني ارزشهاي الهي به جاي ارزشهاي طاغوتي است و از سوي ديگر اصلاح فرهنگ مقدم بر اصلاح امورات مادي مي باشد. آنچه در تفكرات امام خميني از اسلامي كردن دانشگاه آمده است امروز بيش از گذشته نياز به توجه و جديت از سوي دانشگاهيان دارد و اگر بتوانيم دانشگاه، اين نهاد موثر در سعادت يك كشور را به معناي واقعي اسلامي كنيم و از بند وابستگي غرب و شرق برهانيم؛ بطوري كه به فرموده حضرت امام محصول علمي دانشگاه مايحتاج و نياز جامعه را برآورنده كند، آن روز است كه به معناي واقعي دانشگاه اسلامي خواهيم داشت و در اثر آن هدف اسلام در سعادت مادي و معنوي بشر تحقق خواهد يافت.

منبع:کیهان

بيشه بازدید : 40 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (1)

شما جنس مرغوب را در کادو مى پیچید، روى تلویزیون پارچه مى اندازید، کتاب قیمتى را جلد مى کنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمى دهید. بنابر این جلد وحجاب نشانه ارزش است . خداوند براى چشم که ظریف است و خطرات آنرا تهدید مى کند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمرکز فکر مردان که بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مى گردد. در کشورهایى که بى حجاب است نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مى کند. اسلام به خاطر حفظ حیا، کرامت و جلال ، جلوگیرى از تشتّت و هوسبازى و گسستن نظام خانواده حجاب را واجب فرموده . باید دانست که حجاب مانع تولید نیست ، بزرگترین صادرات ایران بعد از نفت ، قالى است که تولیدش به دست زنان با حجاب است . حجاب مانع تحصیل نیست صدها هزار دانشمند زن در کشور اسلامى ایران شاهد این ادعّاست حجاب آرم جمهورى اسلامى ایران است . دنیا انقلاب اسلامى ایران را باحجاب بانوان مى شناسد و ابرقدرتها از این نشانه پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند که چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامى بر سر درس تحمل نمى کنند.

بيشه بازدید : 48 دوشنبه 16 مرداد 1391 نظرات (0)

جوانهاي ايران چه دختران و چه پسران عصر عجيب و سختي را پشت سر ميگذارند.

مهمترين ويژگي اين عصر جدالي است معنايي كه بين سنت و مدرنيسم در تمامي سطوح جريان دارد.

اين جدال و عصر بحراني واجد برخي از سوالهايي است كه اختلاف در پاسخ دادن به آنها و عدم فهم و يا اختلاف نظر ها بحران هاي متعددي را خصوصا در حوزه فكري و روحي در برابر جامعه جوان ايران گشوده است.

سوالهايي نظير اينكه من و ما كيستيم؟چه مذهبي داريم؟مذهب ماچيست؟ آينده چطور خواهد بود؟چه سرنوشتي در انتظار ماست؟ ايران چگونه بايد باشد؟ الگوي ما در روابط اجتماعي و خانوادگي چيست؟و دهها سوال ديگر ازين دست.

ما با پديده اي مواجه هستيم كه مي توانيم با اندكي تلقي طنز گونه آنرا شترمرغيسم زماني بناميم.

شترمرغ چه صفاتي را داراست؟ يك اينكه هم شتر است هم مرغ، هم بلند است هم ميدود هم تخم ميگذارد و هم هر دو اينها نيست.

اين دقيقا وضعيت بخش هاي بزرگي از جامعه ماست ، خصوصا در بخش هاي مذهبي جامعه ايران كنوني شديدا با اين بحران دست به گريبان هستيم.

زن و مرد هاي مذهبي كه هم مدرن هستند هم ميخواهند مذهبي باشند.

خانمهايي كه هم ميخواهند از امتياز عدم انجام امورات منزل برخوردار باشند مستند به اسلام و آموزه هاي آن و هم مي خواهند كه آزادي هاي بي حدو حصر داشته باشند ، مستند به وضعيت كنوني زنان دنيا.

آقاياني كه ميخواهند هم روابط باز اجتماعي داشته باشند هم ميخواهند از صفوف نماز جماعت و دعاي كميل بي بهره نمانند.

اين وضعيت يك دوگانگي شخصيتي و يك تحول اجتماعي عميق را در جامعه ايران هر روز به پيش مي برد و باعث ميشود در چند سال آينده صورت فرهنگي ايران كاملا متفاوت با آنچه ديروز و امروز مي بينيم باشد.

عدم توانايي نخبگان فرهنگي و فكري جامعه و حتي درگيري خود آنان به همين جدال سنت و مدرنيسم باعث ميشود تا سازگاري اين دو مقوله امكان پذير نباشد و يكي فداي ديگري و هر دو فداي خامي فكري و نسنجيدگي برداشت ها شود.

در واقع كسي نمي داند كه بالاخره وظيفه كانون هاي نظر ساز و ايده پرداز در برابر اين جدال پرهزينه سنت و مدرنيسم در شئون مختلف زندگي جوان ايراني چيست.

در اين ميان عرصه هايي چون زندگي خانوادگي ، مديريت و روابط اجتماعي ، نقش ها و مسئوليت هاي اجتماعي و...بيشترين آسيب را مي بينند.

تعريف نقش ها و آستين بالا زدن حوزه هاي نظر پردازي در اين باره و بكار گيري نهضت رمان نويسي در ايران ميتواند تا حدود بسيار زيادي ديالوگي سازگار ميان سنت و مدرنيسم را در جامعه ايراني بسط دهد.

اگر اين اتفاقات هرچه سريعتر بوقوع نپيوندد بايد منتظر يك انفجار مهيب اجتماعي باشيم.

منبع : http://bohran.blogfa.com

بيشه بازدید : 48 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (1)

واقعیت تلخ
فرض کنید در یک خانواده زندگی می کنید که چند فرزند دارد. خانواده ی شما کمی فقیر است و به هنگام غذا، هر چه قدر غذا در اختیار داشته باشد را در یک سینی می ریزد و جلوی همه ی بچه ها می گذارد. شما و برادرها و خواهرهایتان مجبور می شوید که از یک سینی مشترک غذا بخورید. اگر این طور بزرگ شده باشید، حتما می دانید که در این شرایط، "اگر سریع نخوری، گرسنه می مونی"! وقتی امکانات کم و تقاضا زیاد باشد،‌ دیگر فرصت این نیست که افراد رعایت حال همدیگر را بکنند. اگر هم کسی بخواهد رعایت حال دیگران را بکند، کلاهش پس معرکه است! اگر لحظه ای بایستید، دیس غذا خالی شده است. غذا خوردن یک مثال است. پرواضح است که هرگاه کمبود باشد، نمی توان توقع داشت فرهنگ افراد متعالی شود. ماشین زیاد و خیابان های کم فرهنگ رانندگی را خراب می کند، ارباب رجوع زیاد و کارمند کم فرهنگ برخورد با مشتری را خراب می کند، متقاضی کار زیاد و شغل خوب کم فرهنگ احترام به کارمند را خراب می کند و... البته بي فرهنگي منشاء هاي ديگر هم دارد كه در نوشته هاي بعدي به آن خواهيم پرداخت.
نکته ی بسیار مهم
اگر در کشوری مردم صف را رعایت می کنند، نباید فرض کرد که آن کشور و مردمانش"خوب" هستند. اگر آن ملت با اتکا به خود، شرایط خود را بالا برده است، ما از او قدردانی کرده و لقب های شایسته به او می دهیم. ولی چه بسا سالیان درازی برای رسیدن به این حالت مطلوب، دیگران را چپوال کرده باشد! و حال، چپاول شده ها در کشورهای خود در صف های بی نظم بر سر هم می کوبند، و چپاولگرها که جیب های خود را پر کرده اند، با متانت و نجابت، صف را رعایت می کنند!
به تاریخ معاصر استعمارگری در دنیا دقت کنید و بعد از آن "با فرهنگ ها" و "بی فرهنگ ها" در دنیای امروز را ارزیابی کنید. انگلیس و هند،‌ ایالات متحده و فیلیپین، فرانسه و الجزایر، اسپانیا و کلمبیا، بلژیک و کونگو، پزتغال و موزامبیک، آلمان و تانزانیا، هلند و اندونزی... این مثال ها را نمی زنم تا بی نظمی در صف های جهان سوم را توجیه کنم! من از رعایت نکردن نوبت در صف بیزارم. بلکه این نکات را برایتان می گویم، تا اگر فردا کسی در صف نوبت شما را رعایت نکرد، به یاد تاریخ معاصر دنیا نیز باشید!
خیلی ناراحت کننده است، وقتی که فردی از جهان سوم را می بینم، که بدون توجه به تاریخ، مردم "با فرهنگ" کشور چپاولگر را تمجید می کند. ویلهلم دوم (شاه گذشته ی آلمان) با تاسف می گوید: "آلمان استعمارگری خود را دیر شروع کرد. و لذا متاسفانه همه ی مکان های خوب را قبل از او گرفته بودند." آخر ما دردمان را به که بگوییم؟
مثال های نقض فراموش نشوند
هر استعمارگری امروزه "با فرهنگ" نیست. و نیز، هر کشور "بی فرهنگ" روزی طعمه ی استعمار نبوده است. استثنا نیز وجود دارد. هنگ کنگ روزی زیر سلطه انگلستان بوده است و ماکائو زیر سلطه ی پرتغال. همچنین یادم نمی آید روسیه را کسی استعمار کرده باشد، ولی سطح فرهنگ بالایی در این کشور دیده نمی شود. پس یادآور می شوم که نباید همه ی تقصیر را بر گردن تاریخ انداخت. باید تلاش کرد برای آبادانی. چه بی فرهنگی ما زاده ی چپاولی باشد که ما را کرده اند، چه زاده ی بی لیاقتی خودمان.

منبع : http://alef.ir

بيشه بازدید : 54 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

مقام معظّم رهبري، به زيبايي تمام دوران جواني را به تصوير مي كشند:

جواني، يك پديده درخشان و يك فصل بي بديل و بي نظير از زندگي هر انساني است. جوان در دوره جواني، بخصوص در آغاز جواني، تمايلات و انگيزه هايي دارد:

اولا، چون در حال تكوين هويت جديد خود است، مايل است شخصيت جديد او به رسميت شناخته بشود; كه غالباً اين اتفاق نمي افتد و پدر و مادرها جوان را در هويت و شخصيت جديد او گويا به رسميت نمي شناسند.

ثانياً، جوان احساسات و انگيزه هايي دارد; رشد جسماني و روحي دارد; به دنياي تازه اي قدم گذاشته است كه غالباً دور و بري ها، خانواده، كسان، افراد در جامعه، از اين دنياي جديد بي خبر و بي اطلاع مي مانند، يا به آن بي اعتنايي مي كنند; لذا جوان احساس تنهايي و غربت مي كند.

ثالثاً، جوان در دوره جواني، چه اوايل بلوغ و چه بعدها، با مجهولات زيادي روبه رو مي شود; مسائل جديدي براي او مطرح مي شود كه سؤال انگيز است; در ذهن او شبهه ها و استفهام هايي به وجود مي آيد كه مايل است به اين شبهه ها و سؤال ها و استفهام ها پاسخ داده بشود.

رابعاً، جوان احساس مي كند در وجود او انرژي هاي متراكمي وجود دارد; توانايي هايي را در خود احساس مي كند; هم از لحاظ جسماني، هم از لحاظ فكري و ذهني.

خامساً، جوان براي اولين بار با دنياي بزرگي در دوره جواني مواجه مي شود كه اين دنيا را تجربه نكرده و از اين دنيا چيزهاي زيادي نمي داند; بسياري از حوادث زندگي براي او پيش مي آيد كه تكليف خودش را در مقابل آنها نمي داند; احساس مي كند كه احتياج به راهنمايي و كمك فكري دارد.

منبع : سايت حوزه {#60}

بيشه بازدید : 55 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

برخي از ويژگي هاي دوره جواني :

1. علاقه به دوستي با همسالان: بشر در تمام دوران زندگي خويش همواره نيازمند دوستي با ديگران است. جوانان نيز در اين سنين به گروه همسالان، علاقه بيشتري پيدا مي كنند، با آنان روابط دوستانه و صميمانه برقرار مي سازند و دوست دارند بيشتر اوقاتشان را با آنان بگذرانند. گاه اين علاقه و دوستي تا مرحله عشق ورزيدن پيش مي رود. آنها به همسالان خود پناه مي برند; زيرا مشكلاتي مشابه دارند. جوانان با يكديگر انس مي گيرند و حتي رفتارشان نيز در يكديگر تأثير مي گذارد. بنابراين، انتخاب دوست در اين دوران از اهميت زيادي برخوردار است; چه اينكه سعادت و خوش بختي نيز در معاشرت و دوستي با مردم بزرگوار است.3 پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)مي فرمايد:

«اَسعدُ النّاسِ مَنْ خالَطَ كِرامَ النّاسِ»; خوشبخت ترين مردم، كسي است كه با مردمان بزرگوار درآميزد.4

نبايد احساسات فرد در اين سنين، نسبت به دوستانش لكه دار گردد. گو اينكه جوان با استفاده مثبت از دوستان خود مي تواند بر بسياري از مشكلاتش فائق آيد.

2. علاقه به محيط مساعد براي رشد ذهني: جوان به دنبال محيطي مي گردد تادرآن در محيط رشدذهني يابدو خلّاقيت خويش را نشان دهد و رفتارش مورد تأييد قرار گيرد.

3. افتخار به شخصيت: تشخّص طلبي يكي از تمايلات غريزي بشر است و در نسل جوان بسيار قوي و نيرومند. جوان به نوع لباس، نوع آرايش مو و نوع واكنش هايش در برخوردها افتخار مي كند و در جمع همسالان خود به ابراز شخصيت و خودنمايي مي پردازد. او مي خواهد بفهماند كه من هم بزرگ شده ام. در اين زمينه، والدين با برخورد مناسب و هدايت او در انتخاب لباس هاي مناسب و نوع برخوردهايش ضمن احترام به شخصيت وي، مي توانند او را در مسير صحيح هدايت كنند.

4. علاقه به آزادي بي حد و حصر: يكي از تمايلات و خصيصه هايي كه در اين دوران شدت مي يابد، علاقه به آزادي بي حد و حصر و بي قيد و شرط است. او مي خواهد مقرّرات اجتماعي را ناديده بگيرد و در راه ارضاي تمايلات خويش از آزادي هاي تند و بي حساب استفاده كند.

5. شدت يافتن غريزه جنسي: غريزه جنسي يكي از غرايز نيرومند و حساس در وجود انسان است. اين غريزه در حيات رواني و جسماني انسان تأثيرات فراواني دارد. بسياري از اعمال و رفتارها حتي بيماري هاي جسماني و رواني انسان از اين غريزه مايه مي گيرد. اگر اين غريزه به نحوي درست و با روش عاقلانه تر پرورش يابد، زندگي را قرين آسايش مي گرداند و چنانچه در طريق افراط و تفريط واقع شود ممكن است صدها ضايعه جسماني و رواني به دنبال بياورد.

منبع : سايت حوزه

بيشه بازدید : 73 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

به دنبال مبحث پست قبلي " جوان و فرهنگ ايراني "

راهكاري هايي هست كه مي بايد بيان گردد:

مایه ی تأسف آن جاست که جوانان ما، چشم دوخته به این زرق برق، بسوی آن گام بر می دارند و در این میانه کسی به فکر راه چاره نیست. آن ها که بر حسب شغل، وظیفه ی شان بررسی و جلوگیری از این معضلات است بی لیاقت اند و به جای انجام وظایف حقیقی خود، به اتلاف وقت برای برگزاری جشنواره و ابداع مدل مو مشغول هستند. فرهنگ فرمایشی.
شکی نیست که مدل های موی غربی ناهنجار هستند و چشم آزار. برخی مدل های لباس نیز به همین گونه. اما آیا راهکار فرمایش است؟ شاید بتوان با فرمایش و اجبار ماسکی بر صورت مردم زد ولی نه بر اندیشه ی شان.

این گرایش ظاهری، ریشه در اندیشه ی جوانان دارد. آن چه بایست درمان شود، فکر است و نه ظاهر. اگر فکر درمان شود، ظاهر به خودی خود درمان خواهد شد. درمان اندیشه با فرمایش نمی شود. تغییر کتاب و تحدید آن چاره ی کار نیست. هرچه محدود شود، بیشتر گرایش خیز است که الانسان حریص علی ما منع منه. باید که مردم در مطالعه و اظهار نظر آزاد باشند. مسایل فرهنگی آیات قرآن نیستند که نشود تغییرشان داد. مسایل فرهنگی متغیر اند که اگر نبود، همه باید به رسم باستان در غار سکنا می گزیدیم و با دو برگ ستر عورت می کردیم. این ممنوعیت در مطالعات فرهنگی است که فقر آورده است. فقری که نتیجه اش خودباختگی است. زرق برق جوامع غربی دست به دست استفاده ی بهینه از تکنولوژی -که به غلط محصول فرهنگی معرفی شده است- داده و با استفاده از فقر اطلاعات مردم از فرهنگ غرب به دلیل سانسور و ممنوعیت معرفی آن، موجبات گریز جوانان از فرهنگ خویش و گرایش به غرب را فراهم کرده است. باید با رفع محدودیت، ریشه را خشکاند.

گردانندگان جامعه باید دریابند که با زور نمی شود فکر مردم را تغییر داد. این که به اجبار ظاهر را مطابق دستور ما بیارایند، چاره ی کار نیست که این اجبار سرانجام از جای دیگر سر به بیرون خواهد گذاشت. به زبان دیگر به اجبار می توانند بگویند مطابق میل ایشان لباس بپوش اما هیچ گاه نمی توانند کسی را مجبور به فکر کردن مطابق سلیقه ی خود کنند. باید که تفکر محدودیت از حوزه ی فرهنگ حذف شود. مدت هاست که مخلفان محدودیت که صاحب نظران این مقوله اند، عقب رانده شده و خانه نشین شده اند و کار به دست نا اهلان افتاده. باید که صاحب نظران به مسند برگردانده شوند. نظرات شان شنیده و اجرا شود. کار از دست نا اهل خارج شود.

باید که ریشه ها تقویت شود و فکر جوانان با آگاهی آبیاری شود. باید که دید دست اندرکاران، نسبت آگاهی و دانش تغییر کند، نگاهی که حاکی از بی دانشی خود ایشان است. آنان که بر مسندی تکیه زده اند که نه جای شان است..

منبع : http://blog.saab.ir/1389/05/1642

بيشه بازدید : 31 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

متاسفانه در عصر حاضر شاهد گریز نسل جوان از فرهنگ و تمدن ایرانی و گرایش ایشان به سوی فرهنگ کشور های غربی هستیم. این گرایش از ظاهر آغاز شده و در حال پیشروی به سمت باطن است. نیاز به یک طرح بازدارنده به شدت احساس می شود. جوانان این مرز و بوم چنان فریفته ی زرق و برق حاصل از تکنولوژی غربی شده اند و به دلیل محرومیت از آن ها، چنان تشنه ی آن شده اند که از هر گریزگاهی برای فرار به سمت آن استفاده می کنند. گریخته گان می شوند کعبه ی نسل جوان و الگویی که ناخواسته ایشان را از فرهنگ ایرانی دور می کند.

جوانان بی توجه به غنای فرهنگی خود، بایک عقب گرد سریع به سمت غرب در حرکت اند. چشم بر این واقعیت بسته اند که تمدن و شهرنشینی از این خاک شروع شده و زمانی که مردم ما تمدن را پی ریخته اند، غربیان زندگی بربری را می آزموده اند. تمدن در غرب سابقه ای طولانی ندارد و این سابقه است که تجربه به همراه می آورد. سال ها بعد غربیان در جایی خواهند بود که مردم ما امروز هستند. سال ها بعد آن ها مطالبی را خواهند آموخت که امروز مردم ما در فرهنگشان جاری است.

یکی از برتری های فرهنگی ما احترام به جوامع دیگر است. ما حاضر نیستیم به دلیل راحتی خودمان مردم دیگر جوامع را به بردگی در آوریم. زمانی ایرانیان کشور گشایی می کردند تا دیگران را به خدمت بگیرند و خود را متعالی کنند. بعد ها آموختند که این از انسانیت برون است و دست کشیدند. این به بردگی کشیدن کاری است که جوامع غربی و به اصطلاح پیشرفته مشغول انجام آن هستند. از لشکر کشی تا استعمار خاموش را به خدمت گرفته اند تا مردم دیگر کشور ها را برای راحتی خودشان به استخدام در آورند. نمونه اش صنعت نفت است. همه می دانند که نفت بیشتر از آن که به کار مملکت های نفت خیز بیاید به کار غربیان آمده است. در فیلمی به نام الماس های سرخ پیر مردی آفریقایی که کشورش به دلیل وجود الماس مورد تاراج قرار می گرفت و مردمش به استثمار استخراج این گنجینه، سر به آسمان بلند کرد و گفت خدا را شکر که این کشور نفت ندارد. این وحشی گری آشکار که مردم غرب به دلیل وابستگی های شان به دنیا و رفاه حاصل از آن، چشم بر آن بسته اند و اگر یک نفر هم در میان آن ها فریادش بلند شود، به سرعت خاموش اش می کنند، ریشه در فرهنگ نابالغ ایشان دارد. فرهنگ نابالغی که به دلیل پیشرفت های تکنولوژیک همراه شده باقدرت و این قدرت برای شان نه خوبی و صفا بلکه پس رفت و شقاوت به همراه آورده. نهاد پایه ای اجتماع که زیر ساخت تمام قشر های جامعه است، خانواده، به ضعیف ترین حالت خود رسیده است. روابط و عواطف خانوادگی نزول کرده و روابط انسانی بدون عاطفه در جریان است. بار ها شنیده اید که در کشور های غربی اگر کیف شما را بقاپند کسی حرکتی نمی کند و رهگذران می گذرند و نگاهی هم نمی کنند در حالی که در کشور ما، کوچکترین آسیبی به دیگران، عکس العمل به همراه دارد. این نشأت گرفته از ارزش دهی به عواطف انسانی است. عواطفی که حس مسؤلیت در برابر دیگری را به ارمغان آورده است. این ارزش ها، همه ریشه در سابقه ی فرهنگی ما دارد.

زمانی که مردم ما برای رشد خانواده ی خود صرف می کنند، غربیان صرف ایجاد زرق وبرق اطراف خود کرده اند. نتیجه این که در کشور ما خانواده مستحکم تر است و در کشور های غربی زرق و برق بیشتر.

منبع :http://blog.saab.ir/1389/05/1642

بيشه بازدید : 238 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

يکي از مباحث اساسي مورد مطالعه جامعه شناسان، مبحث فرهنگ و خرده فرهنگ هاست. خرده فرهنگ هاي متفاوت بر اساس موضوعات متفاوتي همانند قوميت، دين و نژاد شکل مي گيرند. يکي از موضوعاتي که بر اساس آن خرده فرهنگ هاي متفاوتي شکل مي گيرند موضوع سن يا مراحل زندگي است که در اين ميان، سن جواني بيش از هر چيز ديگر خود نمايي مي کند. بيش ترين خرده فرهنگ هاي موجود در جامعه در اين گروه قرار دارند. به عبارت ديگر، ما در سن جواني با طيفي از بهترين و بدترين خرده فرهنگ ها مواجه هستيم.
بنابراين، لازم است تا تحقيقات جامعي براي شناخت اين خرده فرهنگ ها صورت گيرد تا اولا، بتوانيم در حد امکان از تشکيل مجموعه هاي منحرف جلوگيري کنيم و ثانيا، جوانان را به طرف خرده فرهنگ هاي مناسب هدايت نماييم و از آن مهم تر اين که بتوانيم عوامل تشکيل و توسعه اين خرده فرهنگ ها را بشناسيم.
امروزه چنين به نظر مي رسد که بعضي از جوانان براي خود برخي آداب و رسوم، ارزش ها و هنجارهاي خاصي دارند که منشا رفتارهاي متمايز آن ها شده است. همان گونه که فرهنگ ها و الگوهاي زندگي هر جامعه با جوامع ديگر فرق مي کند، از نسلي به نسل ديگر نيز اين فرهنگ ها و الگوها متفاوت مي شوند. هنجارها و الگوهاي رفتاري جوانان و همچنين بزرگ سالان طبق ويژگي ها و موقعيت هاي اجتماعي متناسب با تاريخ نسلشان شکل مي گيرند. بنابراين، طبيعي است که فرهنگ جوانان از فرهنگ بزرگ سالان جامعه تا حدي متفاوت باشد.
علت ديگر براي تفاوت فرهنگ جوانان با فرهنگ بزرگ سالان اين است که جوانان در هر دوره اي دوست دارند دست به بازسازي ارزش ها بزنند; يعني از يک سو، به حفظ ارزش ها و از سوي ديگر، به بازسازي عميق آن ها بپردازند.بروز خرده فرهنگ جوانان به عنوان يکي از مهم ترين خرده فرهنگ ها با مطرح شدن هنجارها و ارزش هاي مشترک در سنين خاص پيش مي آيد و از آن رو که الگوي هاي رفتاري بعضي از خرده فرهنگ هاي جواني در ايران از الگوهاي غربي نشات گرفته اند، لازم است تا سرچشمه هاي فرهنگ جوانان غربي به طور خلاصه مورد بحث قرار گيرند.
تنوعات فرهنگ جواني
طيف وسيعي از فرهنگ جواني وجود دارد که بيانگر مجموعه دغدغه هاي فکري، الگوها و ديدگاه هاي جوانان با توجه به خانواده، محيط زندگي مدرسه و يا احيانا مشکلاتي مي باشد که جوانان با آن ها مواجهند; مثلا، جواناني که در محيط هاي روستايي زندگي مي کنند الگوهايي متفاوت با جوانان شهري دارند، يا جوانان مناطق پر جمعيت الگوهايي متفاوت با جوانان شهرهاي کوچک دارند. همچنين جوانان مسجدي تجارب متفاوتي نسبت به جواناني که اهل مسجد نمي باشند، دارند. اين تفاوت ها در سبک هاي لباس پوشيدن، انتخاب موسيقي و در طرز رفتار گروه هاي گوناگون منعکس مي شوند.
عوامل موثر بر فرهنگ هاي جواني
در شکل گيري خرده فرهنگ هاي متعدد جواني، عوامل فراواني دخالت دارند که در ذيل، به مهم ترين آن ها اشاره مي شود:   
   گروه همسالان
از آن رو که گروه همسالان تقريبا همسن يکديگرند و احساس برابري مي کنند، معمولا از معيارهاي مشترکي که به اشخاص مسوول گروه مرتبط هستند، پي روي مي کنند. گروه همسالان به عنوان عامل اجتماعي ساختن کودک در دوران بلوغ به اوج اهميت و تاثير خود مي رسد. در اين هنگام، کسب محبوبيت و موردپسند واقع شدن، يکي از اهداف مهم نوجوانان مي گردد و پذيرش ارزش هاي گروه همسالان به طور وسيعي به پذيرش فرد در گروه کمک مي کند.
گروه همسالان مي تواند تاثيري قطعي بر سبک زندگي جوانان داشته باشد. همه ما کم و بيش شنيده ايم: برخي که داراي ناهمسازي با قانونند، با جمعيت منحرفي حشر و نشر دارند. حيثيت و منزلت در ميان گروه همسن و سال تا اندازه اي جانشين وفاداري به خارج از گروه مي شود.
   تهديد خارجي (جنگ)
تهديد خارجي تاثير مستقيمي بر رفتار جوانان کشور بر جاي مي گذارد. جنگ موجب وحدت و همبستگي جوانان (از طبقه پايين گرفته تا جوانان طبقه سرمايه دار) مي گردد و به دنبال آن، جوانان شرکت کننده در جنگ، فرهنگي را متناسب با ارزش هاي ملي آن جامعه به وجود مي آورند.
تاثير جنگ بر اخلاق و رفتار جوانان از آن روست که اداره کنندگان اصلي جنگ جوانان هستند. جنگ تاثير مستقيمي بر اخلاق و رفتار جوانان دارد. جوان در جنگ، يک الگوي اخلاقي به وجود مي آورد، در حالي که نسل هاي بعدي کم تر مي توانند به آن الگو دست يابند و بيش تر با خلا اخلاقي مواجه مي شوند.
در طول جنگ، الگوهاي ارزشي و اخلاقي بسيار بيش تر مورد توجه قرار مي گيرند. اما در دوران پس از جنگ، رقابت ها و درگيري هاي اخلاقي کسب قدرت شروع مي شوند و با رشد اعجاب انگيز وسايل ارتباط جمعي، جوانان، به ويژه جوانان محلات پرجمعيت، تحت تاثير شديد اين وسايل قرار مي گيرند و چنان بحران اخلاقي در جامعه ايجاد مي گردد که پديده جواني به عنوان يک پديده اخلاقي خطرناک جلوه گر مي شود.
در سال هاي پس از جنگ، شکاف جديدي را در نهضت هاي جواني مشاهده مي کنيم; يعني سفسطه گرايي، عمل گرايي و فردگرايي جايگزين همبستگي، ايثار، فداکاري و وفاق اخلاقي مي شوند. مسائل جواني طوري عوض مي شوند که حتي مترادف با بعضي از الگوهاي ضد فرهنگي نمود پيدا مي کنند. به عبارت ديگر، جنگ عامل مهمي در ايجاد همبستگي اجتماعي، ارائه الگوهاي ارزشي، وفاق اخلاقي و پيوند جوانان با تمام جامعه و نسل گذشته مي باشد، اما با تمام شدن جنگ، اين عامل از بين مي رود. بنابراين، زمينه براي قطع رابطه با گذشته، روي آوري به الگوهاي منحط بيگانگان، اظهار علاقه به مدرنيسم و الگوهاي جهاني فرهنگ، آماده مي شود.اين وضعيت از يک سو، باعث رشد توسعه همه جانبه اي در بازار فرهنگ جواني (نوارها و سي دي ها، روزنامه هاي ورزشي، پوشاک مخصوص و مانند آن) مي گردد و از سوي ديگر، تحت تاثير رسانه هاي جمعي (تلويزيون، راديو، جرايد و مانند آن) قرار مي گيرد.
همچنين در اين تاثير از يک سو، وضعيت فرهنگي بازار بر روي نوع جوانان تاثير مي گذارد و از سوي ديگر، روياوري جوانان به اين وسايل، وضع فرهنگي بازار را تشديد مي کند.
   تجارت و بازار
تجارت و کسب سود يکي از عوامل موثر بر فرهنگ هاي جواني (بخصوص الگوهاي غربي) است. فضايي که گروه هاي جوان در آن قرار مي گيرند، در واقع ارتباط نزديکي با کالاهاي مصرفي دارد. در اين جا، بازارهاي توليدي دقيقا در جهت فعاليت هاي کاربردي جوانان قرار مي گيرند و باعث مي شوند وسايلي از قبيل اتومبيل، موتور، وسايل آرايشي، ديسکت ها، وسايل موزيک و دستگاه هاي فيلم برداري، با توليد انبوه و با ارزش نمادي براي جوانان توليد شوند.
پيشينه تاثير تجارت بر فرهنگ هاي جواني: پيش از دهه پنجاه ميلادي،  فرهنگ جوانان وجود نداشت. پيش از اين دهه، جوانان چيزي را مصرف مي کردند که مسن ترها مصرف مي کردند، البته قدري کم تر. حتي لباس هايي متفاوت با لباس هاي بزرگ سالان نمي پوشيدند. ولي به طور ناگهاني، بعضي ها دريافتند که جوانان هر چند پول کمي دارند، ولي تقريبا همه پولشان را در راه فراغت و تفريح خرج مي کنند. بنابراين، آنان يک فرهنگ فراغتي، که بر اساس مد قرار داشت، ايجاد کردند و از اين طريق، ثروت و دارايي کسب نمودند. اين يک روياي تجاري بود. لباس ها و نوارهاي صوتي - تصويري در عرض يک هفته از مد مي افتادند، جوانان مي بايست بيش تر خريد کنند، نه به اين دليل که نياز دارند، بلکه صرفا به خاطر اين که مي خواهند موافق مد (اوضاع و آداب روز) رفتار نمايند.
در انگلستان، فرهنگ جواني ابتدا در ميان طبقه پايين کارگر توسعه يافت. اين امر اصلا تصادفي نبود; چرا که جوانان طبقه کارگر براي خرج کردن، پول داشتند. شرکت هاي صوتي - تصويري و پوشاک متوجه اين امر شدند و به زودي صنعت کاملي توسعه يافت تا مدهاي متغير جوانان را فراهم کند. به محض اين که سبک جديدي ظاهر مي شد، مقبول مي افتاد و رايج مي شد و به بازار عرضه مي گرديد و پس از آن که بازار به حد اشباع مي رسيد، به کناري گذاشته مي شد. براي مثال، "پانک"، که به عنوان اعتراضي عليه "خوش سليقگي" و موسيقي تجاري آغاز شده بود، به زودي خود قرباني اين امر گرديد. مغازه هاي پانک، که لباس هايي با معيار پانک مي فروختند، به وجود آمدند. پانک از اعتراض به لباس رسمي و موسيقي تجاري، به توليد لباس هاي پانکي حرکت کرد. زماني که درآمد بعضي از جوانان کاهش يافت، مد اکسفام  پا گرفت; يعني لباس هاي دست دوم به فروش گاه ها آورده شدند. براي فراهم نمودن اين مد، فروشگاه هاي لباس دست دوم و گران قيمت پديد آمدند. اين لباس ها ديگر ارزان نبودند; چون مد باعث شد که لباس کهنه دست دوم از لباس نو گران تر باشد.

منبع : http://www.shaparakdaily.ir

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 129
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 300
  • بازدید کلی : 11,903
  • کدهای اختصاصی