loading...
افق (آينده ايران..)
بيشه بازدید : 59 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (1)

جنبش دانشجویی، عمل جمعی دانشجویان که زیرمجموعه جنبش‌های اجتماعی محسوب می‌گردد. این نوع حرکت، با ویژگی‌های خاص خودش به عنوان موثرترین فعالیت‌ها جهت اعتراضات و ایجاد تحولات در زمینه‌های گوناگون در تاریخچه نه چندان بلند مدت خود ایفای نقش کرده است.

جنبش به حرکتی جمعی گویند که داوطلبانه و یا بصورت برنامه ریزی شده روی می‌دهد و در آن قصد ایجاد تغییر و تحول وجود دارد، تحولی که می‌تواند در سطح فکر و اندیشه باشد تا دگرگونی نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی.

این حرکت پس از مدتی حالت سازمان یافته به خود گرفته، باعث ایجاد تشکیلاتی خواغهد گردید که دارای رهبری نه لزوماً منحصر باشد.

افراد شرکت کننده در جنبش دارای جهت گیری مشخص و اهداف معینی می‌باشند که بطور آهسته به یک حرکت منظم و منسجم تبدیل شده، تحت گفتمانی غالب بسوی اهداف و آرمانها حر کت می‌کند.

بنابراین پیداست که هر عمل جمعی افراد لزوماً جنبش نیست. و هر عمل جمعی دانشجویان را هم نمی‌توان جنبش دانشجویی نامید. ممکن است فعالیت جمعی دانشجویان در مقطعی جنبش محسوب نگردد و یا در مقاطع مکرر کوتاه مدت با فواصل زمانی زیاد شاهد جنبش دانشجویی باشیم. شکل متکامل آن حرکتی پیوشته است که در مفهوم جنبش بگنجد.

عمل جمعی دانشجویان می‌تواند شامل فعالیت‌های دانشجویی، تحرکات دانشجویی و مبارزاتدانشجویی باشد که می‌توانند جنبش نباشند. البته هر کدام از اینها می‌توانند قابلیت تبدیل به جنبش دانشجویی داشته باشند و زمینه ساز آن گردند. وجود سازمانهای دانشجویی و اتحادیه‌های دانشجویی نیز به هیچ وجه بیانگر وجود جنبش دانشجویی نیستند.

از جمله خصوصیات جنبش‌های اجتماعی که شامل جنبش دانشجویی می‌شود عبارتند از:

  • شبکه‌های تعامل غیر رسمی افراد و گروهها جهت ایجاد شرایط بسیج عمومی
  • ابتنا بر مجموعه‌ای مشترک از اعتقادات و تعلقات که موجب شکل گیری هویتی جمعی برای کل جنبش می‌شود
  • متمرکز بودن بر منازعات سیاسی و یا فرهنگی
  • استفاده در اعتراض عمومی در جریان حرکت

برای بررسی تاریخچه جنبش دانشجویی، اجباراً جریان پیوسته‌ای از حرکات و فعالیت‌های دانشجویی بایستی بررسی شود که شامل نشان دادن فراز و فرودهاست و تنها در مقاطعی عنوان جنبش را یدک می‌کشد.

در جنبش دانشجویی هم مجموعه‌ای از دانشجویان بصورت داوطلبانه حرکتی جمعی را برای ایجاد تغییر و تحولات در دانشگاه و جامعه صورت می‌دهند. تغییراتموردنظر ممکن است در حیطه‌های مختلف فرهنگی، ارزشی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد.

جنبش دانشجویی، کوششی است در راستای رسیدن به هداف و آرمانهای مشترک، که با شبکه‌های تعامل غیررسمی انجام می‌شود. این حرکت، رهبری مشخصی ندارد و معمولاً دارای رهبری چندسر از سلولهای مختلف است.

باورها و تعلقات خاص مشترک جنبش دانشجویی است که سبب شکل گیری هویت جمعی دانشجویی گردیده، سبب انسجام و همبستگی موثر و کارامد در جهت فعالیت‌های سیاسی می‌شود.

 

بيشه بازدید : 59 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

در مواجهه با رويدادهاي سياسي مي توان دو رويكرد متفاوت را متصور بود: يكي روشنفكرانه و ديگري سياستمدارانه.

روشنفكر دغدغه حقيقت را دارد و تلاش مي كند با نگاهي روشنگرانه به تحليل مسائل پيرامون خود بپردازد. اما سياستمدار همواره در پي مصلحت است.

در اين بين، جنبش دانشجويي كدام راه را انتخاب كرده است؟

دانشگاه بنا به شرايط خاصي كه دارد از نداشتن حافظه تاريخي رنج برده و همواره در بي تجربگي و خردسالي به سر مي برد. اين بي تجربگي با خود سرگرداني، انفعال و عدم اعتماد به نفس در جنبش دانشجويي را در پي دارد. نبود اعتماد به نفس باعث مي شود كه جنبش دانشجويي قواعد موجود را بي چون و چرا قبول كرده و فضاي آلوده به مغالطه و بي اخلاقي را به عنوان وضعيتي طبيعي و گريزناپذير قبول كند.

استدلالي كه برخي دانشجويان در توجيه اين واقعيت مطرح مي كنند، عملگرايي و ماكياوليسم است. به راستي عجيب است كه از فلسفه سياسي غرب، تنها ماكياوليسم از جانب ما مورد اقبال قرار مي گيرد؛ آنهم با برداشتي كاملا اشتباه!

شايد نتوان از احزاب و سياستمدارها به دليل ملاحظه كاري ها مصلحت انديشي هاي رايج ايراد گرفت؛ چه آنكه حفظ قدرت و جايگاه سياسي، ملزومات خاص خود را مي طلبد. اما قشر دانشجو كه سهم مستقيمي از قدرت سياسي ندارد، چه اصراري بايد براي مصلحت گرايي داشته باشد؟ اين مصلحت انديشي، منجر به گرايش خودبخودي دانشجويان به سمت قدرت مي شود.

به اين ترتيب عملا قشري كه مي توانست با حفظ مشي آرمانگرايانه به نقادي اصلاح طلبانه قدرت و قدرتمداران بپردازد، جذب دعواها و مغالطه هاي سياسي مي شود.

البته قطعا آرمانگرايي و حقيقت طلبي هيچ شباهتي با خشونت و لمپنيسم ندارد. استفاده ابزاري غوغاسالاران از واژه "آرمانگرايي" باعث شده است كه اين سوء برداشت، بيش از پيش تقويت شود. از بد روزگار است كه در فضاي آلوده به لفاظي و فرافكني، معناها نه تنها دستخوش تغيير، كه كاملا برعكس مي شوند.

طي سالهاي گذشته رسم بر اين بوده است كه ريشه تمام ناكامي هاي جنبش دانشجويي را "آرمانگرايي" معرفي كرده و راه رهايي از اين مشكلات را عملگرا شدن دانشجويان عنوان كنند.

ار آنجايي كه كلمات، داراي بار معنايي هستند بايد در بكارگيري آنها وسواس بيشتري به خرج دهيم. آنان كه آرمانگرايي را آفت جنبش دانشجويي مي دانند، بايد كمي منصفانه تر به گذشته نه چندان دور بنگرند. به نظر مي رسد منظور اين عده از آرمانگرايي، "ژست هاي آرمانگرايانه" و "تحليل هاي ذهني و به دور از عقلانيت باشد. متاسفانه ما در پي انتخاب اشتباه واژه ها، در تحليل هايمان نيز دچار اشتباهات فاحشي مي شويم.

معتقدم آنچه اكنون باعث سرخوردگي و رخوت جنبش دانشجويي شده، نه آرمانگرايي، كه عدم پايبندي به اصول فكري و اخلاقي، حتي در حوزه شخصي است. فراموش نكنيم نسبي بودن اخلاق، نبايد تبديل به بهانه اي براي بد رفتاري هاي به اصطلاح زيركانه شود. اخلاق نسبي، متفاوت از بي اخلاقي است و مطمئنا اينكه انتظار داشته باشيم افراد لااقل طبق همان اخلاق و تفكر شخصي خود عمل كنند، توقع زيادي نيست.

جريان دانشجويي كه با پشت كردن به وظيفه اصلي خود، سعي در فراگرفتن شيوه ها و فنون سياستمداري داشته، در نبود يك استراتژي مشخص دچار سردرگمي و از خود بيگانگي شده است.

در جامعه ايراني هر چقدر كه سياستمدار و سياسي كاري زياد است، به همان اندازه با كمبود روشنفكر و نگاه روشنگرانه مواجهيم. حتي در بين همين معدود روشنفكران هم معمولا با بي طرفي افراطي روبرو هستيم. آنان سعي مي كنند با گرفتن ژست پوزيتيويستي خودشان را از زحمت بيان حقيقت تبرئه كنند.

البته اين قلم به هيچ وجه قصد ندارد براي بهبود وضه سياسي كشور نسخه اي خطي بپيچد. مطمئنا آرمانگرايي افراطي به همان اندازه مضر است كه مصلحت انديشي صرف.

در وضعيت پيچيده امروز، نگرش تك بعدي و ارائه راهكارهاي خطي نمي تواند پيامد مناسبي داشته باشد. امروز بايد جامعه را به مثابه يك شبكه گسترده در نظر گرفت كه در اين شبكه هر قسمتي بايد تلاش كند كه وظيفه انحصاري خود را به بهترين شكل انجام دهد. جنبش دانشجويي با توجه به قرار كرفتن در شرايط آكادميك مي تواند با رويكردي نقادانه در راستاي توسعه سياسي و اجتماعي كشور قدم بردارد.

از طرفي همانطور كه اشاره شد، سياستمداران كه در ساخت قدرت جاي دارند، بنا به اقتضاي شرايط، به ناچار رفتاري محافظه كارانه دارند و البته اين محافظه كاري در صورتي كه توام با تدبير و دورانديشي باشد، مي تواند مفيد واقع شود.

"آرمانگرايي" و "مصلحت انديشي" با آنكه ظاهرا دو نگرش متضاد هم هستند، در صورتي كه به درستي با هم تلفيق شده و در صدد تكميل هم بر آيند به جامعه پويايي و تحرك مي بخشند. اگر ما از "رستم ستيزي" و "سهراب كشي" دست برداريم و دو جريان " آرمانگرايي" و "مصلحت انديشي" در صدد خنثي كردن ديگري نباشند، مي توان به تحقق ديالكتيك حاصل از اين دو مهم اميدوار بود.

http://abolfazl81.blogfa.com

.

بيشه بازدید : 63 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

بوجود اوردن گفتمان قدرت با اتکاء به توده ی مردم از ابتکارات امام خمینی ره است؛بدیهی است برای انتفال گفتمان انقلاب نیاز به حضور جدی مردم احساس می شود و به تبع ان ساماندهی با ثبات و پشتوانه ی فکری انان..

اما به نظر می رسد احزاب و جریانات سیاسی امروز به درستی قادر به ایفای نقش برای ساماندهی مردم در راستای گفتمان انقلاب نیستند؛ زیرا که اغلب انان قابل اعتماد و اتکا برای مردم نمی توانند باشند؛ شاید یکی از دلایل عمده ی اسیب فوق عدم ورود فقه سیاسی و حکومتی در ادبیات رایج سیاسی کشور است و به تبع ان وام گرفتن اهالی سیاست از همان تعاریف غرب و البته این در خوشبینانه ترین حالت است و بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح افراد که گویا فاصله ی انها با مردم و دردهایشان به ارقام نجومی این روزها ربط پیدا می کند. بنابراین گروهی که پشتوانه ی مردمی قوی تر دارند باید پیشگام این هدایت در لایه های زیرین اجتماعی باشند و به نظر می رسد جنبش دانشجویی بهترین گزینه ی ممکن در فضای امروز است.

جنبش دانشجویی حقیقی به علت ظرفیت های بسیاری که در آن وجود دارد همیشه تاثیرگذار در گفتمان سازی و نقش افرینی در موقعیتهای حساس کشور بوده است.

اما چرا دانشجویانی که زمانی قادر به درک مساله و نیازانقلاب اسلامی متناسب با سخنان مطرح شده ی امام بودند امروز حتی قادر به محقق کردن خواست بارها تکرار شده ی رهبری (کرسی ازاد اندیشی) نیستند؟؟؟ و هنوز به دنبال تکرار تاریخ اشتباهات بزرگ انجام می دهند.
در تعریف جنبش دانشجویی بارها خوانده ایم و امروز به جمع تشکلهای ذیل که گذشته ی هر کدام نیاز به بازخوانی دارد اطلاق می گردد. از جمله دفتر تحکیم وحدت؛ جنبش عدالتخواه؛ انجمن مستقل؛ جامعه اسلامی؛  و بسیج دانشجویی. وزرات علوم و نهاد رهبری متولی اصلی تشکلهای فعلی هستند و البته در مورد بسیج سپاه هم اضافه می گردد.

اما این ارگانها تنها بخشی از نهادهایی هستند که جنبش دانشجویی در زیر چتر انها قرار دارند با دیدن اسیبها و نوع عمکلرد جنبش دانشجویی فعلی می توان به ساختارهای نهانی که ماهيت جنبش دانشجويي (ازادي، استقلال در فكر و عمل) را تحت تاثير قرار مي دهند رسید که به دو صورت اعمال نظر می کنند:

 1. افرادی از اعضا که به دلایل فردی از جمله منافع مصالح و حتی سردرگمی در شناخت جنبش دانشجویی به روابطی پنهان و گسترش ان می پردازند و به مرور سیاستهای جنبش دانشجویی تحت تاثیر روابط افراد قرار می گیرد؛ بديهي است كه فعالين دانشجویی بخشی از فعاليتهاي خود را بر اساس روابط تنظيم مي كنند نه براساس نيازجامعه و حقيقت.
- عدم درک درست از علت حضور جنبش دانشجویی و نوع فعالیت ان سبب گردید تا فعالین به درستی به نقشه ی راهی که دورنمای درستی برای فعالیت فعالین ترسیم کنند نرسند و نتیجه ان  شد که فعالین از اینده ی سیاسی و شغلی مشخصی برخوردار نبودند پس به تبع ان باید با تعیین و گسترش روابط مختلف اینده ی مطمئنی را برای خود پایه گذاری کنند که این افت بزرگی برای جنبش دانشجویی همیشه بوده است و همین مسئله شرایط مطلوبی را برای حضور جریانات مختلف سیاسی و نهادهای قدرت فراهم میکند.

- بعد از انقلاب اسلامی ماهیت و نوع عملکرد جنبش دانشجویی با قبل از ان تغییر کرد اما عدم درک درست ومناسب این تغییر و عدم حضور جنبش دانشجویی مبتنی بر حفظ اصالت های خود از جمله ازادی و استقلال در فکر و عمل  و حضور ارگانهای همسو و هم جهت با ارزشها و فعالیتهای جنبش دانشجویی خود اسیبی دیگری است که به نظر می رسد یکی از علتهای عمده حضور و نفوذ ارگانها و سازمانهای مختلف و اعمال نظرهای انان می باشد. و تقلیل جنبش دانشجویی به ابزاری برای نهادهای مختلف ماحصل بخشی از این سردرگمی است.

- عدم حضور فعال حوزه و به تبع ان فقه سیاسی و حکومتی در عرصه ی سیاست نیز بخشی از علتهای جذب جنبش دانشجویی به سمت احزاب و افکار مختلف که به بازخوانی گفتمان انقلاب پرداختند شد.

تغییر گفتمان یک نظام بدون حضور دائم و تبدیل شده ی ان در تمام موارد زندگی؛ نفاق را به شدت دامن خواهد زد. زیرا که افراد متناسب با تغییر نظام  برای حفظ جایگاهها و منافع خود مجبور به تبعیت از ظواهر ان هستند و به اغنای افکار عمومی دربرخوردها و رفتارهای خود می پردازند و اینجاست که ما شاهد ریا و نفاق در سطوح مختلف هستیم و ناگزیر در جنبش دانشجویی هم شاهد گرته برداری از چنین رفتار هستیم.

 2. ارگان و یا سازمانی که برای کنترل فضای دانشجویی متناسب با خواست و اراده  و اهدافشان افرادی را در مجموعه های جنبش دانشجویی ساماندهی می کنند و عملا انها را می توان کارمندان ارگان دانست.
نقش افرینی نیروهای مومن و اهل علم به اسم دانشجو همیشه موقعیتهای مهمی را در جامعه ی اسلامی ایران رقم زده است گاهی حضور به فرصتی بزرگ تبدیل گردیده و گاهی به تهدید و همین سبب می شود که نهادها و ارگانهای مختلف بخواهند به طرق مختلف این جریان را کنترل کنند.

جریانات فکری و سیاسی برای بدست اوردن قدرت و ارگانهایی که مسئول تامین امنیت جامعه هستند برای جلوگیری از تهدید؛ به تاثیرگذاری در جنبش دانشجویی می پردازند اما باید گفت با شیوه های سخت افزارانه. و در این چند سال می توان به وضوح ترور تفکر را در رده های مختلف اهل فکر مشاهده کرد و همین است که ضرورت  برپایی کرسی های ازاداندیشی را چند برابر می کند و البته علت به درستی محقق نشدن ان را نیز همینجا باید یافت.

به نظر می رسد اسیب جدی جنبش دانشجویی را باید در ساختار فعلی بوجود امده در ان که البته با کالبدشکافی گذشتگانش رابطه ی مستقیم دارد دانست زیرا که عاری شدن هر جریانی از اصل و هویتش ان را از نقش افرینی حقیقی باز می دارد و البته که بیشتر این ساختار را باید در سطوح بالا و تصمیم ساز تشکلها یافت.

بوجود امدن ساختاری پنهان و تاثیرگذار در جنبش دانشجویی به گسترش بی عدالتی و ظلم دامن می زند، افراد بی اطلاع از اسیبها و فرصت طلبی های مختلف و متناسب با صداقت و اعتقادات خود متحمل بیشترین تلاشها و زحمات می گردند و در لوای تلاشهای انان دیگران منتفع می گردند. یعنی نسبت مستقیمی بین حضور؛ فعالیت فعالین دانشجویی و بدست امدن اینده ی روشن در دنیای سیاست نیست.

طبیعی است که باعدم رشد فعالین؛ بدون تناسب با توانایی حقیقی افراد انان را دچار بی انگیزگی خواهد کرد بدون انکه علت ان واضح و روشن باشد. در چنین فضایی افراد یا در جهل به سر می برند و نمی دانند دیگران چگونه پله های ترقی رشد را طی می کنند و تعدادی از اینان به مرور و به صورت ناخوداگاه برای رشد کردن در چنین فضایی جذب افرادی خواهند شد که تناسبات رفتاری دانشجویی ندارند. افرادی که پایبند و معتقد به اعتقادات تعریف شده در جنبش دانشجویی هستند به انزوا خواهند رفت. افرادی که یکی یکی پله های ترقی را طی خواهند کرد.
افرادی که در سطوح پایین تاثیرگذاری چه فکری چه عملی صادقانه و خالصانه کار خواهند کرد و البته دیگران منتفع خدمات انان خواهند بود.
 
اسیب های ذیل در راستای تهی شدن جنبش دانشجویی از هویت اصیل خود در فکر و عمل و روش می باشد.
-    اختلافات دروني
-    عدم توجه به بدنه دانشجويي
-    نفوذ نهادهاي بيرون از مجموعه درون آن
-    كسب قدرت، نه نقد قدرت
-    عدم شفافيت مالي
-    عدم حضور تاثیرگذار بر سیاستهای کلان کشور
-    تبعیت رفتاری و فکری افراد تصمیم ساز جنبش دانشجویی از جریانات سیاسی حاکم
-    ماکیاولیسم دینی و حتی انقلابی در بین فعالین
-    عدم حضور افرادی با معدل دانشجویی از قبیل شاخصه های ازادی استقلال و تفکراتی مبتنی برا اسلام ناب محمدی
-    ناتمام ماندن و محقق نشدن انقلاب فرهنگی به معنا و حقیقت ان و سکوت در مقابل اجرای قوانین و برداشتهای سطحی از دین در سطح دانشگاه
-    عدم پیوند حقیقی و موثر حوزه و دانشگاه و جاری نشدن فقه در ابعاد مختلف سیاست
-    سردرگمی فعالین دانشجویی درتعیین اولویت برای فعالیتهای خود
-    عدم ساماندهی مناسب حداقل نیروهای فعال موجود
-    اگاهی کم نسبت به رفتار و گفتمان تشکیلاتی
-    تکیه بر روشهای ژورنالیستی برای پر کردن خلا هویت تشکل دانشجویی

در بین سطوح مختلف جنبش دانشجویی هنوز می توان افرادی را یافت که حقیقتا صداقت و اخلاصشان مثال زدنی است و هنوز ارمان و عقیده ی خود را  به هیچ رانت قدرت و .. نمی فروشند اما به دلیل نفوذ پررنگ نهادهای تصمیم ساز و جایگزین شدن ماکیاولیسم دینی با اخلاق ناب محمدی  در بین فعالین دانشجویی تاثیر و قدرت نفوذ این عده بسیار کمرنگ می شود و به مرور شاهد انقراض جنبش دانشجویی با شاخصه های اصلی انقلاب خواهیم بود مگر انکه به درستی بار دیگر دانشجویان پیرو خط امام بتوانند خود را هم از لحاظ ساختار هم از لحاظ محتوا بازتعریف جدی کنند.

برای بازتعریف در ساختار به نظر می رسد دانشجویان باید بار دیگر به درستی با پشتوانه ی معنوی امام خامنه ای نسبت خود را با قدرت؛ دولت و ارگانهای مختلف و تصمیم ساز نظام مشخص کنند.و البته هر تشکلی متناسب با ظرفیتها و توانائیهای موجود خود قطعا با تعریف درست ان می تواند سلایق و افکار مختلف دانشجویان را پوشش دهد. به تعیین نسبت اقتصاد با جنبش دانشجویی وچگونگی تامین نیازهای اقتصادی چه به صورت کل (تشکل) و چه به صورت جز(فعالین)؛ و تعریف الگوی حقیقی مدیریت برای ساختار خود با تکیه بر فقه حکومتی و  تعریف مناسبات سیاسی و  واژگان سیاسی با تکیه بر فقه سیاسی بپردازد.

به امید انکه ساختاری که داعیه دار ارمانخواهی است از حقیقتی ارمانخواهانه در تمامی سطوحش برخوردار باشد.
کی تشنه سیراب گردد ز سرابی

منبع :  http://www.fardanews.com

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 96
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 150
  • بازدید ماه : 165
  • بازدید سال : 321
  • بازدید کلی : 11,924
  • کدهای اختصاصی